کد خبر: ۱۴۵
محبوبه‌سادات بهشتی، دختر شهید بهشتی از سبک زندگی پدر می‌گوید

دورهمی‌های شبانه با پدر داشتیم

تاریخ، انسان‌های مشهور بسیاری به خود دیده ‌است، اما شهرت به‌تنهایی برای اسوه‌شدن کافی نیست و آنچه از مشاهیر، انسان‌هایی بزرگ و ماندگار می‌سازد، سیره اخلاقی آن‌هاست.
۰۴ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۱

دورهمی‌های شبانه با پدر داشتیمتاریخ، انسان‌های مشهور بسیاری به خود دیده ‌است، اما شهرت به‌تنهایی برای اسوه‌شدن کافی نیست و آنچه از مشاهیر، انسان‌هایی بزرگ و ماندگار می‌سازد، سیره اخلاقی آن‌هاست. دکتر شهید «محمدحسینی ‌بهشتی» یکی از آن مردان بزرگی است که همواره و در هر دوره‌ای زبانزد بوده و امروز نیز که 40 سال از تاریخ شهادتش می‌گذرد، هنوز نقش مؤثری در انسان‌سازی و پرورش تفکرات بزرگ دارد. در همین راستا، با «محبوبه سادات حسینی ‌بهشتی» کوچک‌ترین فرزند این شهید بزرگوار به گفت‌وگو نشستیم تا بیش‌ازپیش با سبک زندگی این شهید و الگوی شایسته آشنا شویم. محبوبه سادات که کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی است، در زمان شهادت پدر، دختربچه‌ای کوچک بود که باید با مصیبتی بزرگ کنار می‌آمد. اگرچه او تنها 7 سال حضور پدر را درک کرد، به‌واسطه تلاش خویش برای شخصیت‌شناسی شهید بهشتی، حرف‌های بسیاری در وصف پدر خویش دارد.

خانم بهشتی! شما همان دختربچه‌ای هستید که در تندیس واقع در موزه شهید بهشتی، در آغوش ایشان نشسته‌اید؛ تندیسی با ارزش‌های معنوی که حسی سرشار از محبت پدر و دختری را به مخاطب منتقل می‌کند و تا حد زیادی می‌تواند بیانگر شخصیت شهید بهشتی باشد. درباره این تندیس برایمان توضیح دهید.

بنده یک عکس خانوادگی با پدر و مادرم دارم که در آن عکس روی زانوی پدرم نشسته‌ام و مادرم نیز در کنار ایشان حضور دارند و در حال صحبت با پدر هستند. این عکس خانوادگی بود، اما در فضای مجازی پخش شد و بعد هم مورد توجه دوستانی قرار گرفت که می‌خواستند تندیس موزه را بسازند. آن‌ها تمایل داشتند این عکس را در قالب تندیس بازسازی کنند که درنهایت این اتفاق افتاد؛ البته با این تفاوت که در عکس واقعی، پدرم روی زمین نشسته‌اند، اما در تندیس ساخته‌شده، ایشان روی صندلی قرار دارند.

فکر می‌کنید چرا این عکس برای ساخت تندیس مدنظر قرار گرفت؟

 بی‌شک تفکر مهمی پشت این انتخاب بود. به‌واقع با ساخت این تندیس درنظر داشتند صمیمیت شهید بهشتی با خانواده در معرض عموم قرار بگیرد؛ زیرا ایشان ارزش فراوانی برای خانواده قائل بودند و ارتباط بسیار نزدیکی با تک‌تک اعضای خانواده داشتند که این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است.

با توجه به ارتباطی که از آن صحبت می‌کنید، می‌خواهیم فضای خانواده در زمان حضور شهید بهشتی و ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری ایشان را بیشتر برایمان شرح دهید.

به‌طورکلی فضای حاکم در خانه ما همیشه به‌گونه‌ای بود که پدر و مادرمان با هم بسیار صمیمی بودند و در عین حال، کاملاً احترام یکدیگر را نگه می‌داشتند. همچنین پدرم این نوع رفتار را در قبال بچه‌ها نیز داشتند؛ یعنی این‌طور نبود که چون پدر خانواده هستند، بخواهند به فرزندان تحکم داشته باشند یا از موضع بالا به آن‌ها نگاه کنند، چه‌بسا ما بچه‌ها با اینکه می‌دانستیم پدر چه جایگاه و مقامی در خانواده دارند، در عین حال با ایشان بسیار صمیمی بودیم و رابطه نزدیکی با هم داشتیم. معمولاً شب‌ها همه دور هم می‌نشستیم تا با هم صحبت کنیم. در این دورهمی، پدرم از تک‌تک بچه‌ها می‌خواستند که درباره مسائل خود صحبت کنند و حرف ناگفته‌ای در دلشان نماند.

در کنار تمام این روابط دوستانه و صمیمیت‌ها، شهید بهشتی در بحث تربیت فرزندان بیشتر بر چه نکاتی تأکید داشتند؟

قبل از هر چیز جا دارد این نکته را یادآوری کنم که برای آشنایی بیشتر با فضای ذهنی شهید بهشتی در برابر فرزندان، می‌توان به کتاب «نقش آزادی در تربیت کودک» مراجعه کرد. این کتاب فضای ذهنی و تفکری را که پشت تربیت فرزندان بوده، به‌خوبی برای مخاطبان روشن می‌کند، اما من هم در اینجا خیلی خلاصه توضیح می‌دهم که برای شهید بهشتی بحث آزادی انسان و انتخاب‌گر بودن بچه‌ها بسیار اهمیت داشت که این تفکر براساس مبانی اسلامی و دینی شکل گرفته ‌بود و خودشان هم در چنین فضایی بزرگ شده ‌بودند؛ بنابراین ایشان همین تفکر را در خانه نیز اجرا می‌کردند. پدر ما در وهله اول یک معلم بودند و اگر قرار بود توصیه تربیتی داشته باشند، این کار را در فضایی کاملاً محبت‌آمیز و با هنرمندی کامل انجام می‌دادند.

غیر از فضایل اخلاقی شهید بهشتی در فضای خانواده، بی‌شک ایشان در نگاه جامعه نیز از محاسن بسیاری برخوردار بوده‌اند که این چنین ماندگار شده‌اند. به اعتقاد شما بارزترین شاخصه اخلاقی ایشان چه بود که بتوان از آن الگوبرداری کرد؟

بنده چون در کودکی پدرم را از دست دادم، سعی کردم خودم شخصیت ایشان را از طریق آثار، دوستان، خاطرات ایشان و غیره کشف کنم؛ بر همین اساس فکر می‌کنم، مهم‌ترین نکته‌ای که درباره ایشان وجود دارد، بحث انصاف است. ما حدیثی از پیامبر (ص) داریم که می‌فرمایند: «انصاف تمام ایمان است». واقعیت این است که اگر کسی بخواهد منصف باشد، باید ویژگی‌های بسیاری داشته باشد. اولین ویژگی داشتن سعه‌صدر و قدرت پذیرش تمام نظرات است. ویژگی بعدی انتقادپذیری به معنای واقعی کلمه است. در کنار این ویژگی‌ها، فرد منصف باید در روابط اجتماعی و روابط میان افراد نیز نقاط مثبت و منفی را با هم ببیند تا در قضاوت و داوری دیگران، قادر به رعایت انصاف باشد. به‌واقع این اصل در زندگی پدر بنده بسیار بارز بود و همین ویژگی بارز اخلاقی باعث می‌شد که پدرم بتوانند با اشخاص مختلف جامعه با هر سابقه فکری در ارتباط باشند و آن‌ها را با سعه‌صدر در کنار خودشان نگه‌دارند.

بی‌شک این انصاف از ایمان واقعی ایشان نشئت می‌گرفته است.

دقیقاً همین‌طور است. شهید بهشتی، بنده حقیقی خداوند بودند. ایشان از مسیر و جاده بندگی خارج نمی‌شدند و خواست خدا را بر خواست خود مقدم می‌دانستند. ما عکسی از شهید بهشتی داریم که در مراسم تحلیف در کنار آقای بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت زمان خودشان قرار گرفته‌اند؛ یعنی در دورانی که بیشترین برخورد میان جناح این دو طرف وجود داشته، ایشان با سعه‌صدر کامل می‌ایستند و وظیفه خودشان را انجام می‌دهند. شهید بهشتی تحت هیچ شرایطی از زیر بار مسئولیت خودشان فرار نمی‌کردند، کنار نمی‌کشیدند و قهر را نمی‌شناختند، بلکه تمام مشکلات کاری و تهمت‌ها را به جان می‌خریدند و مخلصانه به خاطر خدا کار می‌کردند.

طبیعتاً همین رفتارها ایشان را به شهید بهشتی تبدیل کرده و به محبوبیت رسانده است. چه‌بسا وقتی پای صحبت برخی از خانواده شهدای هفتم تیر می‌نشینیم، اعلام می‌کنند هنگام واقعه هفتم تیر بیشتر نگران شهید بهشتی بوده‌اند تا همسران و پدران خودشان!

بنده هم به این نکته دقت داشته‌ام. واقعیت این است که پدر بنده اصل رابطه خود با افراد را براساس محبت و گشاده‌رویی می‌گذاشتند. ایشان به محبت و احترام به کرامت انسانی معتقد بودند؛ بنابراین می‌توان گفت برخورد صمیمانه و احترام قلبی و حقیقی شهید بهشتی به همه افراد در هر سن و جایگاهی، مهم‌ترین دلیل محبوبیت ایشان بوده ‌است.

هوای کوی تو دارم...

از دست دادن پدرم هیچ‌گاه برای ما عادی و آسان نشد و خود من به‌عنوان کوچک‌ترین فرزند خانواده همیشه از لحاظ عاطفی دچار تأثر می‌شدم، اما مادرم همیشه می‌گفتند خودتان را با اهل‌بیت(ع)، به‌ویژه خانواده امام حسین (ع) مقایسه کنید و ببینید آن‌ها چه رنج‌هایی را متحمل شدند تا متوجه ‌شوید که رنج‌های ما در مقابل رنج‌های آن‌ها چیزی نیست. همچنین پدرم برای یک هدف متعالی جان خودشان را از دست داده ‌بودند که این موضوع نیز همواره توسط مادرم به ما یادآوری می‌شد و مجموع این تفکرات، عنصر آرام‌بخشی بود که بتوانیم نبود پدرمان را بپذیریم.

معلم کلاس اول من پدرم بود

در سال آخر حیات پدر، کلاس اول بودم و تمام سؤالاتم را از ایشان می‌پرسیدم. بنده در زمانی درس می‌خواندم که تازه انقلاب شده بود و مدرسه‌ها هنوز انسجام و نظم چندانی نداشت. در چنین شرایطی، پدرم با وجود تمام مشغله‌هایی که داشتند، کل کلاس اول را به من درس دادند تا بتوانم این پایه را با موفقیت به پایان برسانم. این موضوع نشان می‌دهد که شهید بهشتی با آن همه دغدغه ذهنی و کاری، چقدر به خانواده، فرزندان و جزئیات زندگی اهمیت می‌دادند و هیچ‌گاه از این موضوع مهم غافل نمی‌شدند.

ارسال نظر
پربازدیدترین مطالب
آخرین اخبار
پرطرفدار