کد خبر: ۲۰۸۵
گفتگو با « فاطمه سادات میرعالی » نویسنده کتاب «حوض خون»

در جنگ آدمها رشد می کردند

کتاب «حوض خون»خاطرات و روایت‌های ۶۴ بانو اندیمشکی درباره فعالیت‌شان در بخش رخت‌شویی لباسهای رزمندگان دفاع مقدس است که فاطمه‌سادات میرعالی، زهرا بختور، سمانه نیکدل، سمیه تتر، نسرین تتر، مهناز الفتی‌پور، آمنه لهراسبی و نرگس میردورقی تحقیق و گردآوری آن‌ها را بر عهده داشته‌اند.
۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۱:۲۹

به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی،«فاطمه سادات میرعالی» نویسنده کتاب حوض خون متولد سال ۶۹ شهرستان اندیمشک از استان خوزستان و تحصیل کرده مدیریت برنامه ریزی است. در دوران دانشجویی با خاطره نویسی و یاداشت های روزانه نوشتن را شروع کرده است. گفتگوی ما را بخوانید.

سوژه کتاب رختشورخانه از کجا آمد؟ 
سال ۹۳ که دومین کنگره شهدای اندیمشک برگزار شد در آن کنگره آقای«عظیم مهدی نژاد » که اصالتا اندیمشکی اما ساکن مشهد است، برای ساخت مستندی به اندیمشک آمده بودند به ما گفت این کنگره تمام می شود اما محتوایی که برای نسل های بعدی باید بماند تولید نمی‌شود چون کار زیر ساختی انجام نداده ایم وخروجی خوبی ندارد. اینگونه بعد از  کنگره استارت دفتر تاریخ شفاهی  با مدیریت ایشان زده شد. اما سوژه از« ننه عیدی» آمد، آقای مهدی نژاد تعریف می کرد که در همسایگی ما خانمی به نام ننه عیدی زندگی می کرد که برای ما می گفت: در زمان جنگ لباس‌های رزمندگان را می شسته است. بیمارستان شهید کلانتری یکی از پروژه های اصلی ما بود. این بیمارستان فوق تخصصی در دوران دفاع مقدس برای مجروحان جنگ راه  اندازی شده بود ، این بیمارستان مختص مجروحین  جنگ بود. امداد پزشکی یکی از پروژه هایی بود که ما تحقیق می کردیم. ما  به سراغ سبک زندگی این خانم های امدادگر رفتیم. ابتدای  جنگ به این زنها می گفتند از شهر خارج شوید چون دشمن در صدد تسخیر شهر است. اما چون جوان‌ها در کرخه کنار ارتش می جنگیدند اینها  می گفتند ما برایشان نان می پزیم. در موقعیتی که هر لحظه شهر بمباران می شود اینها در سطح شهر می مانند و در زمان اعزام رزمنده ها برایشان اسفند دود می کنند. زمانی هم که شهر بمباران می شد به کمک مردم می شتافتند و در غسال خانه ها شهدا را غسل می دادند. به دیدار خانواده های شهدا می رفتند. از سویی هرکدام از این خانم‌ها مادر بودند که فرزندی در جبهه داشتند یا همسرشان در جبهه بود. فرزندانشان را در منزل می گذاشتند اما طوری برنامه ریزی می کردند که به تمام کارها برسند و خانواده را رها نمی کردند . 

اقدامات اولیه برای پردازش  سوژه چی بود؟
اقدامات اولیه رصد، پیداکردن خانم‌ها و راضی کردن آنها برای مصاحبه بود. مردم مناطق لر نشین و خوزستان افراد با حیایی هستند که غالبا دوست ندارند در مورد کارهایی که انجام داده اند صحبت کنند و معتقدند که کارشان برای خدا بوده است وگفتنش از ثوابش کم می‌کند. در حالیکه ما در استان‌های دیگر که کار می کنیم بعضی خودشان داوطلب می شوند که بیایید خاطرات ما را بنویسید. اما اینجا باید با اصرار و اعتماد سازی به سراغشان بروی و از زیر زبانشان به قول معروف حرف بکشی.

اعتمادسازی چگونه صورت گرفت؟
اقای مهدی نژاد جمله قشنگی داشتند که اینها خودشان گنج هستند نه اینکه گنج دارند، اینهاولی نعمتان انقلاب هستند باید به اینها احترام بگذاریم و اعتمادشان را جلب کنیم. ما برای جلب اعتمادشان ترفندهایی می زدیم به مساجدی که برای نمازجماعت می رفتند، می رفتیم. در  جلسات قرآنشان شرکت می کردیم اینها هنوز پای کار انقلاب هستند. یک جمله ای از امام خمینی (ره)که انقلاب را بایداز زبان این پابرهنه ها ضبط کرد ،  حتی جمله ها را پرینت گرفته بودیم وبا خود می بردیم ف حتی برایشان صحبت‌های رهبر معظم انقلاب را برای ثبت و ضبط این خاطرات می‌خواندیم. اینطوری هدف و ارزش کارمان را می
گفتیم و وقتی هدف ما را می فهمیدند همکاری  می کردند. یکی از همکاری هایشان اینطوری بود که افراد دیگر را معرفی می کردند .
کسانی که به سختی همکاری می کردند را چطور راضی می کردید؟
مورد بود که من ۴ سال به منزلش می رفتم در مراسم ها و جاهایی که برایش مهم بودند شرکت می کردم ، توجه می کردم ببینم این خانم کی برایش مهم است و می تواند راضی اش کند؟ بزرگترهای معنوی را واسطه قرار می دادیم. جاهایی می گفتم من فلانی هستم فلانی هم مصاحبه داده است. یکی از سخت ترین کارهای ما این بود که اینها پای مصاحبه بیایند حتی سخت تر از آنکه خاطرات یادشان بیاید اینکه پاکار مصاحبه بیایند خیلی سخت بود. اسامی دوستانشان را که زودتر راضی شده بودند را می گفتم. کم کم راضی می شدند اینها بیوگرافی ما را درمی آوردند که ما کی هستیم و با کی نشست و برخواست می کنیم. یکی از خانم ها به من می گفت نکند حرفهای من را که من دستهایم را در آب و واکتس می گذاشتیم و چرک و عفونت می کرد، را پخش کنی و بروی بر علیه انقلاب استفاده کنی؟!اینقدر حساس بودند. اما می دیدند ما در مساجدی که می رفتیم و جاهایی که رفت و آمد داشتیم ما را می دیدند . مثلا در راهپیمایی ۲۲ بهمن هرسال به صورت عادی می رفتیم اما آن سال  سعی می کردیم این آدمها را حتما ببینیم و لااقل یک سلام کنیم.سعی می کردیم در جامعه و بین آنها حضور فعال  داشته باشیم اعتمادشان را جلب کنیم نه اینکه گولشان بزنیم.  

چطور راستی آزمایی می‌کردید؟
برای اینکه یادشان بیاید ما برای یک مطلب که رختشورخانه چطور است؟ گاهی تا ۱۰۰ سوال هم طرح می کردیم تمام احتمالات را می دادیم و همه این احتمالات را به صورت سوال در می آوردیم. برای نوشتن کتاب از ۶۴ راوی مصاحبه گرفتیم و بیش از ۱۵۰ نفر از افراد مطلع  صحبت کردیم که به این خروجی رسیدیم . این سوالات را از هرکدام که می پرسیدم تطبیق می دادم به جواب دیگران یک جاهایی تناقض بود این تناقض راهم با خودشان مطرح می کردم گاهی هم از رئیس بیمارستان و امدادگر و کسانی که در آن محله بودند یا رزمنده هایی که حضور فعال داشتند، می پرسیدیم. مثلا اینها می گفتند گلهای محوطه بیمارستان را می کندیم و به مجروحان می دادیم قطعا امدادگر هایی  بودند که اینها را دیده باشند می رفتیم پرس وجو می کردیم که آیا چنین چیزی بوده و به چه شکلی بوده است؟ به صحبت‌های راوی ها اکتفا نمی کردیم از هم محله ای شان گرفته تا افرادی که با اینها کنش و واکنش داشتند  می پرسیدیم. اگر جایی تناقض بود چندباره پیش اینها می رفتیم که تناقض در بیاید گاهی فراموش کرده بودند مثلا طرف می گفت ما صبح ها می رفتیم تا ساعت ۲ کار می کردیم اما ندیده بود  که شیفت بعد از ظهر را با ماشین می آوردند و می بردند.

 

پژوهشگری که کاری بااین وسعت انجام می دهد چه خصوصیاتی باید داشته باشدکه خروجی خوب از آب در بیاید؟
باید خیلی صبورباشی یکی از محرکه هایی که ما را به جلو هل می داد همین ارتباط با این خانم ها بود که با آن همه سختی چقدربر مشکلات صبر می کردند . کنجکاو بودن یکی دیگر از این مشخصه هاست. مثلا خانمی می گفت با اتوبوس می‌رفتیم بیمارستان اتوبوس پر از خون بود، فهمیدیم که با این اتوبوس مجروح می آوردند. به یک جمله اکتفا نکند و خطی جلو نروید. در خیابان که رد می شوی شاخک هایت تیز می‌شود کسی رد می شود می گوید سلام اول می گوییم از کجا آمده چطوری سلام می کند .یک پژوهشگر باید جامعه شناس، روانشناس، مردم‌شناس باشد. کسی که می خواهد کار پژوهشی در باره دفاع مقدس انجام دهد علاوه بر پژوهش ،کتاب‌هایی که درباره دفاع مقدس نوشته شده را هم با دقت بخواهند چون ممکن است این کتابها کدهایی  به او بدهد. من خودم خیلی اهل مطالعه هستم و مطالعه جز برنامه روزانه ام هست و کتاب‌های زیادی می خوآنم. ما حتی کتابهایی  که در حوزه جنگ جهانی هم نوشته شده اند را رصد می کنیم. جنگ ها مشترکاتی دارند باید سعی  کرد  فقط یک پژوهشگر نباشند که سرشان را پایین بیندازید و کار خود را انجام بدهند ببینید در جهان دورو برتان چه اتفاقاتی می افتد.

شما ۷-8 نفر پژوهشگر بودید چطور به اجماع رسیدید؟
هرکدام از  ما قرار بود موضوعات متنوع را در اندیمشک رصد کند مثلا من امداد پزشکی را رصد می کردم که رسیدم به   رختشورخانه. کار به این منوال بود  که  دوستان گفتگوی اولیه را انجام می دادند و من مصاحبه ها را می خواندم و طرح سوال می کردم و یکبار دیگر سراغ همه کسانی که‌ازشان مصاحبه گرفته بودم‌ می رفتم،  وقتی مصاحبه ها را تدوین می کنیم می بینیم خیلی سوالات باید پرسیده شود خیلی جزئیات گفته نشده است .من با خانم ها به جاها و محله هایی که تعریف کرده بودند می رفتم مثلا محله راه آهن، مسجدامام‌حسین(ع) یا می گفتند لباس ها را در رودخانه می شستیم و روی سنگها پهن می کردیم می رفتم رودخانه  را می دیدم بارها به این مکانها رفته بودم اما با دید پژوهشی نرفته بودم. مصاحبه اولیه با بچه ها بود و من دوباره و گاهی ده باره می رفتم من بارها متن را برای خانم ها می خواندم وقتی می گفتند اینطوری نبود از چند نفر می پرسیدم این کتاب‌ها در آینده به نوعی سند تاریخی می شود باید در نگارش آن دقت شود.
به عنوان خواننده کتاب کتاب قسمت را دوست دارید؟
اینکه این خانمها در چه شرایطی زندگی کردند و این کاررختشویی را هم انجام می دادند، حتی  خانمی که آرایشگر بود به سرش می زنند از مشتری های آرایشگاه کمک بگیرد و ملحفه و لباسهای خونی را بشوید. فضای کلی کتاب را دوست دارم به عنوان کسی که در طول روز و کار در رختشورخانه مدام خون وتکه های پیکر می بینند اما خودشان را نمی بازند و آنجایی که متوسل به ختم صلوات و مداحی های حماسی متوسل می شوند. در مناطق لر نشین مویه هایی دارند که سوزناک  است و آدم را از پا در می آورد آنها به جای اینکه از این مویه های سوزناک بخوآنند یکسری مداحی های حماسی می خوانند مثل: کربلا کربلا ما داریم می آییم، خمینی کبیرم رهبر بی نظیرم ... اینها به ختم صلوات ها و مداحی هایی که به آنها انرژی می دهد متوسل می شوند جالب بود که در موقعیت بحرانی چکار می کردند.

تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب رختشورخانه چقدر در اقبال عمومی‌ به کتاب موثر بود؟
تقریظ رهبر معظم انقلاب سعادتی بود که نصیب من و بقیه دوستان شد. کتاب اوخر اسفندماه چاپ شد و نظرمان این بود که اگر الان بخواهیم خبر را رسانه ای کنیم در ایام عید مناسب زمان مناسبی نیست فقط یک خبر کوتاه منتشر شد. در طول عید می دیدمی کتاب در صفحه خصوصی افراد خوانده و گذاشته و معرفی می شود قبل از رونمایی کتاب از خبرگزاری ها تماس گرفتند که برایشان جالب بود یا طرح جلد ما را کنجکاو می کرد.

چکار کردید که این کتاب تبدیل به یک کتاب ضد جنگ نشود؟
استاد قاضی خیلی به ما کمک کردند استاد قاضی  می گفتند این لبه تیز تیغ است که اگر دقت نشود تبدیل به یک کتاب ضد جنگ می شود. گاهی می آییم تلخی آن موقعیت را می گوییم اما نمی گوییم این آدم در این تلخی رشد کرده و توانمند شده است. آدمها را ربات نبینیم این زنها از فضای رختشورخانه که بیرون می آیند  کارهای دیگری انجام می دهند مثلا یک منطقه ای بود در اندیمشک به نام ویلا نشین ها که خانواده فرماندهان جنگ  آنجا زندگی می کردند هر روز منتظر بودند که خبر شهادت یکی از فرمانده هها به گوش خانواده هایشان برسد این خانم‌های رختشورخانه می رفتند در این خانه ویلایی ها ختم صلوا ت و مراسم دعا یا جشن برگزار می کردند  وموجب تفریح این خانواده ها می شدند. این خانم‌های رختشور آدمهای افسرده نبودند چون جنگ آدم ساز است و در آن فضا آدمها رشد می کردند.

ارسال نظر
پربازدیدترین مطالب
آخرین اخبار
پرطرفدار