کد خبر: ۴۴۲۳
به بهانه جشنی متفاوت درحاشیه پایتخت

جشنی ساده، اما فراموش نشدنی در حسینیه پاکستانی‌ها

حجت الاسلام محمد قمی –رئیس سازمان تبلیغات اسلامی- به دعوت بسیج دانشجویی دانشگاه شریف در جشنی متفاوت عید غدیر که در حاشیه یکی از محله‌های حاشیه‌ای شهرتهران برگزار شده بود شرکت کرد.
۲۶ تير ۱۴۰۱ - ۱۷:۰۶

 

جشن غدیر با پاکستانی‌ها 
نزدیک ساعت 19:30 است و من و عکاس سازمان اینجا هستیم، داخل یک حسینیه کوچک، وسط یک زمین خاکی بزرگ. 
چند متر آنطرفتر آلونک‌هایی به چشم می خورد که محل زندگی اهالی منطقه است. زاغه نشینی ،حاشیه نشینی یا هر اسمی که به ذهنتان خطور می کند را، می توان برای این منطقه گذاشت. 

از تهران که به سمت اینجا حرکت کردیم، هیچ ذهنیتی از محلی که قرار است به آنجا برویم نداشتیم. در ذهنم یک حسینه بزرگ در یک منطقه روستایی سرسبز مجسم کرده بودم. پس از طی مسیری درجاده ورامین به یک پمپ بنزین می‌رسیم. نقشه خوان تلفن همراه تا این جا کمکم کرد. حالا باید از هر رهگذری که می‌بینم آدرس حسینیه پاکستانی‌ها را بپرسم.
از مردجوانی که در حال عبور است آدرس را می‌پرسم، به جاده خاکی ای که کمی جلوتر قرار دارد اشاره می‌کند و می‌گوید جاده را که داخل رفتی به اولین بریدگی که رسیدی دست راست به مسیر ادامه بده. وارد جاده خاکی می‌شوم.، طبق راهنمایی او به پیش می روم اما هرچه جلوتر می‌روم همه آن تصوراتی که از حسینیه ومحل جشن در ذهنم ساخته بودم کم رنگ‌تر و کم رنگتر می‌شود.

یک مکان دور دور دورجشنی ساده اما فراموش نشدنی در حسینیه پاکستانی ها
 
و ما حالا اینجا هستیم، مکانی  برای زندگی پاکستانی هایی که برای زنده ماندن به ایران مهاجرت کرده اند و حالا در حاشیه یک منطقه حاشیه نشین روزگار را سپری می کنند. تعداد زیادی بچه های قد ونیم قد مشغول بازی هستند، لباس پاکستانی به تن دارند. فارغ از تمام دنیا با پای برهنه، روی زمین های خاکی می دوند. فقر اینجا بیداد می کند،خبری از بهداشت نیست،  اینجا نه از امکانات رفاهی خبری هست و نه از خیابان و کوچه و پارک و هر ساختمان دیگری. 
ساده و صمیمی روی یک موکت
 به همراه حاج آقا قمی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی- به محلی می رویم که برای جشن عید غدیر آماده شده است. وقتی می گویم محل برگزاری، فکر یک سن بزرگ با کلی چراغانی و میز و صندلی نباشید، همه چیز اینجا جمع و جور اما مرتب و تمیز است ، چند موکت روی زمین پهن شده است، یک داربست زده اند و یک پارچه سفید روی آن وصل است. روی پارچه نوشته شده :«غدیر عیدی است که مال مستضعفان است، عید محرومان است،عید مظلومان جهان است. امام خمینی(ره).».و این تمام امکانات این جشن است.  
 تعدادی مرد پیر وجوان روی موکت نشسته اند ، حجت الاسلام  قمی - رئیس سازمان تبلیغات اسلامی - از راه می رسد گرم و صمیمی با همه خوش و بش می کند و این شایدعجیب ترین مهمانی و جشنی است که همراه یک مسئول رفته ام. از خوش آمد گویی و هیئت همراه خبری نیست. اینجا همه چیز ساده است بدون هیچ تشریفاتی. روحانی میانسالی از راه می رسد و حاج آقا قمی را چند قدمی همراهی می کند. 
حاج آقا ساده و بی آلایش در میان همان مردان روی موکت روی زمین می نشیند. با بچه ها صحبت می کند، می خندد با بزرگترها معاشرت می کند و از کسب و کارشان می پرسد. ازاینکه چه کار می کنند و شرایطشان چه طور است.
مراسم با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید آغاز می شود، قاری پسرجوانی است که بعدا می فهمم او و چند نفر دیگر از همراهانش که چندمتر آنطرفتر مشغول پخش خوراکی بین بچه ها هستند همگی اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه شریف هستند. آنها مدتی است که با حضور در این محله ، مشغول رسیدگی به مشکلات این مهاجران هستند. همین حسینه کوچک را هم آنها سرپا کرده اند. 
این جوان ها دغدغه هایی زیادی برای این جا دارند. مثل بهداشت، تحصیل و گرفتن کارت اقامت برای این مهاجران پاکستانی. این ها را زمانی متوجه شدم که یکی از همین جوان ها پشت میکروفن آمد و گفت با کمک مسئولان تا حدی مشکلات بهداشت،تحصیل و کارت اقامت را حل کرده ایم.
جشن خیلی ساده است، بچه ها هم بدون اینکه در قید زمان و مکان باشند می خندند، با هم کشتی می گیرند و بازی می کنندو بلند بلند حرف می زنند. مردها هم که با خیال راحت در اطرافمان  روی همان موکت نشسته اند و باهم مشغول حرف زدن.

جشنی ساده اما فراموش نشدنی در حسینیه پاکستانی ها
یک سخنرانی غدیری خودمانی
نوبت به سخنرانی حاج آقای قمی می رسد، روی صندلی می نشیند. بچه ها همه کنارش جمع شده اند. آنقدر زیاد  هستند که نمی توان شمردشان. منتظرم که مثل همیشه سخنرانی حاج آقا شروع شود و من هم به عنوان خبرنگار شروع کنم به نوشتن. اما خبری از یک سخنرانی رسمی نیست. حاج آقا با لبخند و چهره ای که آرامش در آن موج می زند می گوید: هر کس شعری درباره حضرت علی(ع ) بخواند هدیه می گیرد.
همهمه ای در میان بچه به راه می افتد. چند نفری از سرو کول هم بالامی روند، یکی فریاد می زند آن یکی هم قصد دارد میکروفن را از دست حاج آقا بگیرد، چندنفر از بزرگترها وارد ماجرا می شوند تا بچه ها را آرام کنند. اما حاج آقا قمی می گوید بگذارید راحت باشند. 
بالاخره کار به سرانجام می رسد. یکی از پسربچه ها با لهجه پاکستانی این شعر را می خواند:
 «یه دل دارم حیدریه، عاشق مولا علیه
 من این دلو نداشتم، توی بهشت برداشتم
خدا بهم عیدی داد،عشق مولاعلی داد.»
الوعده فدا، حاج آقا دست به جیب می شود و همان لحظه هدیه ای را که وعده داده بود به پسربچه می دهد. .دخترک خردسالی که او هم لباس زیبای پاکستانی به تن دارد همین شعر را می خواند و جایزه اش را می گیرد.
پایان یک جشن متفاوت
به غروب آفتاب نزدیک می شویم. از بچه ها دیگر خبری نیست. آنطرفتر همه در صف ایستاده اند تا بسته های خوراکی که دانشجویان دانشگاه شریف برایشان آماده کرده اند را بگیرند. حاج آقا قمی درکنار روحانی میانسال روی زمین نشسته. یکی از همان مردان حاضر در جمع ، پشت میکروفن قرار می گیرد و شروع به مدیحه سرایی می کند. زبانشان را نمی دانم اما محو اجرای احساسی او شده ام. فقط یک چیز را می فهمم ،هرازگاهی همه فریاد می زنند یا حیدر یا علی.  با تمام وجودشان نام حضرت علی(ع) را به زبان می آوردند.
از حسینیه  که بیرون می آیم، جشن همچنان ادامه دارد. جوان ها روبه روی حسینیه یک ظرف بزرگ روی اجاق گاز گذاشته اندکه پر از سوسیس است. قرار است ساندویچ سوسیس بدهند و این شام لذیذ برای بچه ها، پایان بخش جشن باشد. 
با آنکه سال هاست خبرنگارم اما امروز متفاوت ترین جشن غدیر عمرم را شرکت کردم، جشنی که واقعا غدیری است :«غدیر عیدی است که مال مستضعفان است، عید محرومان است،عید مظلومان جهان است.»
در این گرمای وحشتناک تیرماه، چقدر احساس خوبی دارم.....

........

یکی از دانشجویان دانشگاه شریف که نمی خواهد نامش را بنویسیم، بسیار محجوب است و شمرده شمرده برایمان از برگزاری جشن عید غدیر می گوید: آشنایی ما با این مردم برمی گردد به مدتها قبل که ما پیگیر رفع مشکلاتشان بودیم . آنها مردمی هستند که سال ها قبل از انقلاب از پاکستان وارد ایران شده اند و در زمین های کشاورزی و کارخانه سنگ شوری مشغول به کار هستند. خانواده های مهاجری که از اولین امکانات از جمله کارت اقامت و کارت های هویتی و آموزش  محروم هستند و وضعیت بهداشتی و  اقتصادی بسیار بدی  دارند ما از مدتها قبل پیگیر حل مشکلات این افراد بودیم و به نوعی ارتباط خوبی با آنها برقرار کردیم. می خواستیم این بچه ها و خانواده ها  هم سهمی از این جشن غدیر داشته باشند. ما از حجت الاسلام قمی برای این جشن دعوت کردیم و ایشان با وجود تمام مشغولیت ها با روی باز قبول کردند و در این جشن شرکت کردند. حاج آقا قول دادند که مبلغ و معلم برای این بچه ها بفرستند و مشکلات اینها از این جهت حل شود.

تعداد بازدید : 39
ارسال نظر
پربازدیدترین مطالب
آخرین اخبار
پرطرفدار