هشت قهرمان مهربانی
الگو شدن و قهرمان بودن در یک کار خوب، میتواند بهترین وضعیت انتشار کار خوب باشد. درست مثل وقتیکه میگویند «عمل کردن بهتر از حرف زدن» است. آن موقع است که کار خوب جان میگیرد و مثل جریان آب راه خودش را پیدا میکند و میرود تا همهجا را سبز کند و جان ببخشد. قهرمانها هم همینطور هستند، وقتی قهرمان حرف میزند، راه میرود و زندگی میکند، همه چشمها به اوست که ببینند چطور این صفت جذاب قهرمانی روی او نشسته است؟ چطور قرار است این مسئولیت را به سرمنزل مقصود برساند؟ حالا میخواهد قهرمان قصه ما تحصیلکردهای بیبدیل باشد یا جوانی که بهزحمت صاحب نیسان باری شده است تا بهواسطه آن باری از دوش هم نوع بردارد، یا کسی که باهنرش به دیگران روح زندگی میبخشد، یا نابینایی که با نوع زندگیاش شکر گذاری را به دیگران یاد میدهد. قهرمانهایی که داراییشان را با دیگران تقسیم میکنند. با این کار خوبیها را نشر میدهند و با رفتارشان فریاد میزنند که تا امید هست زندگی جریان دارد. نشر کارهای خوب آنها همین است که خیر و خوبیهایشان ناخواسته دهانبهدهان میچرخد تا همه آدمها به نیک نگریستن و نیکی رساندن ترغیب شوند. با قهرمانهای نشر خوبی در این صفحه محدود آشنا شوید.
هفت مرد جهادی از یک خانه آمدهاند
شش مرد جهادي پسران يکخانهاند. آنها برادرند و جالبتر اينکه پيشرو اين شش برادر، آقا «يوسف فرجي» پدر خانواده است. هرکدام از آنها يک وزنه مهم در کمکرساني به مردم هستند؛ بهويژه در بحران ويروس کرونا لحظهاي کنار ننشستند. تا همين سه سال پيش همه کارهايشان در خفا و سکوت بود تا اينکه «محمدحسين فرجي» پسر سوم خانواده صفحه اينستاگرامش را به انتشار کارهاي خوب بچههاي جهادي اختصاص داد. محمدحسين ميگويد: «انتشار خوبيها معجزه ميکند. يک معجزه آن هم اين است که همين امسال هزار گوشي موبايل با کمک مردم به دانشآموزان بيبضاعت هديه داديم».
سی سال در کنار معلولان و کارتنخوابها
دکتر «ميرکمال ميرنصيري» از همان 30 سال پيش که به خودش قول داد زبان گوياي معلولان و آسيبديدگان جامعه باشد، هنوز تمامقد ايستاده است. تخصص او نمايش درماني براي معلولان و کارتنخوابهاست، اما او تنها به بخش درمان بسنده نکرده است. وقتي يک گروه از معلولان ويلچرنشين را به تالار وحدت برد و تئاتر فاخر رستم و سهراب به کارگرداني او روي صحنه رفت، بازيگران و کارگردانهاي برجسته کشور در پايين سن نمايش دقايقي طولاني را به احترام ايستادند و با چشم گريان کف زدند و نشر خوبيهاي «ميرکمال ميرنصيري» رقم خورد.
۱۵۷ جراحی پلاستیک رایگان در ۳ روز
«عبدالجليل کلانتر هرمزي» سرپرست گروه فوق تخصصي «مؤسسه ملي مرهم» و باني بزرگترين گروه پزشکي داوطلب در گروه جراحان پلاستيک است. آوازه او طوري در دنيا پيچيده که بسياري از پزشکان خير، از روي دست او مينويسند. گروهشان هرسال به مناطق محروم سفر ميکند. نشر کار خوب او چنان همهگير شده که پيش از سفر به مناطق محروم ادارههاي بهزيستي، کميته امداد و فرمانداري خانوادههاي محروم و نيازمند منطقه را که درگير بيماريهاي صعبالعلاج هستند، به آنها معرفي ميکنند. دکتر با گروهش بهصورت رايگان جراحي پلاستيک نيازمندان را انجام ميدهد.
پرستاری که نامه بازنشستگیاش را پاره کرد
تازه سروکله کرونا پيدا شده بود و ترس و وحشت مردم از اين ويروس صدچندان بود. در همان گيرودار «زينالعابدين فتحي» پس از سالها خدمت، به بازنشستگياش نزديک ميشد، اما همان موقع تصميم گرفت مدافع سلامت جان هموطنانش باشد و نامه بازنشستگياش را پاره کند. اين کار شجاعانه پرستار فتحي طوري در رسانهها و فضاي مجازي پيچيد که بسياري از افراد داوطلب شدند در بيمارستانها حاضر شوند. حتي برخي از پزشکاني که سالها پيش بازنشسته شده بودند، به خدمت برگشتند. اين کار نتيجه نشر کار خوب پرستار بيمارستان بود که الگويي براي ديگران شد.
بانوی خیری که سازمان ملل متحد از او تقدیر کرد
جايزه انساندوستي سازمان جهاني مؤسسات غيردولتي در ميان 143 کشور به
«اشرف بهادرزاده»، مؤسس بانوان نيکوکار آسايشگاه کهريزک رسيد و همين موضوع، سبب شد که آوازه گروه بانوان نيکوکار در آنسوي مرزها هم بپيچد. نمايندگان او در شش کشور اروپايي حاضر شدند و گروه بانوان نيکوکار را راهاندازي کردند. اين بانوي خير، کمک به معلولان و سالمندان را به آنسوي مرزها برد و اينچنين در انتشار کار خوب تأثيرگذار بود و داوطلبان بسياري را سهيم کرد، اما هيچيک از اين القاب و عناوين برايش اهميت نداشت و بهترين سالهاي زندگياش را وقف آرامش و خندههاي سالمندان کرد.
نشر خوب تنها با یک جمله پشت نیسان
همينکه نيسان اقساطي را تحويل گرفت، پشت آن نوشت: «حمل اثاثيه افراد کمدرآمد بهصورت رايگان». شماره تلفنش را هم نوشت تا دستکم تعدادي از افراد کمدرآمد جامعه درصورت جابهجايي اثاثيه منزلشان بتوانند بهراحتي با او تماس بگيرند، اما نميدانست علاوه بر خانوادههاي کمدرآمد قرار است برخي نيساندارها، وانتيها و کاميونداران هم به او زنگ بزنند و بگويند: «دستمريزاد آقا، روي کمک ما هم حساب کن، هر وقت گرفتار بودي ما هستيم براي کمک». «جعفر کاکايي» حالا بيش از صد شماره تلفن از رانندهها درگوشي خود ذخيره دارد. همان برگه کوچکي که پشت نيسانش چسبانده بود، نشر کار خوب و تکثير خوبيها بود.
نابینایی که هیچوقت نیازمند نمیشود
«حميدرضا خليلي» جوان 28 سالهاي است که نابينا و دچار معلوليت نخاعي است. خودش را خوشبخت ميداند «چون نيازمند نيست». اين را خودش ميگويد. حميدرضا براي درآمدزايي در مترو تهران خودکار ميفروشد. يکي از مسافران نگاهي به او مياندازد و مبلغي را بهعنوان کمک به او ميدهد. حميدرضا با همان صداي ضعيف ميگويد: «من نيازمند نيستم». با اينکه صدا ضعيف است، اما انگار اين جمله در گوش تکتک مسافران واگن ميپيچد. حميدرضا آدرس يک مؤسسه را به همان خانم ميدهد تا کمکهايش را به اين مؤسسه برساند. مسافران مترو خودکارهاي او را ميخرند تا آدرس مؤسسه را گوشه کاغذ بنويسند.
پیرمرد، دار و ندارش را به آسایشگاه کهریزک بخشید
او در اروپا همهچيز داشت، اما همه دارايياش را وقف آسايشگاه کهريزک کرد. 14 سال پيش به کهريزک آمد و حالا در دهه هشتم زندگي همنشين بيکسان و تنهايان اين ديار شده است. او معلم مهربان جوانان معلول است و با خوشرويي کتابخانه آسايشگاه کهريزک را اداره ميکند. بارها و بارها فرزندانش در اروپا برايش دعوتنامه فرستادند، حتي يکبار به ديدار پسرش رفت و برگشت. او ميگويد: «اينجا بهشت من است». اين مرد بهقدري خوشرو و مهربان است که بيشتر افراد با ديدن حال خوب او تصميم گرفتهاند راهي را که او رفته بروند و دارايي و خودشان را وقف اين آسايشگاه کنند. «حسين ستوده» يک الگوي جذاب نشر خوبي است.
1400/08/04