گفتگو با «مهدی کرد فیروز جایی» نویسنده کتاب «سیاحت سیل»
کتاب «سیاحت سیل» نوشته «مهدی کردفیروزجایی» روایت حادثه سیل ۱۳۹۸ و از مجموعه سه جلدی با رویکرد «روایت زندگی» شامل خاطرات طلاب جهادگر است که به همت و سفارش پژوهشکده باقرالعلوم (ع) تهیه و از سوی انتشارات سورهمهر منتشر شده است.
روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی - فاطمه شعبانی: مهدی کرد فیروزجایی متولد سال ۱۳۵۸، طلبه سطح ۲ است. سال ۷۵ وارد حوزه علمیه بابل شده و از سال ۸۱ دروس حوزوی را در حوزه علمیه قم ادامه داده است. داستانویسی را از سال ۸۳ و با نوشتن داستان کوتاه آغاز کرده است. کارهایی از وی در حوزه داستان منتشر شده که آخرین آن کتاب «سیاحت سیل» بوده است. گفتگوی ما را بخوانید.
چه میشود که یک طلبه دست به قلم میبرد؟
ماجرایش به چندین سال قبل برمی گردد، سال سوم طلبگی ام بودم که در کتابخانه بروشوری به دستم رسید از بیانات مقام معظم رهبری با این مضمون که ما در مقابل هجمه مکتوب جریان مقابل، باید خودمان هم به این فن مجهز باشیم، اینکار را بلد باشیم و یک کار فرهنگی با جریان مقابلمان کنیم، این رفتار را قلم امکان پذیر میکند. کلا در این بروشور، درباره اهمیت نوشتن و نویسندگی بحث شده بود. به لحاظ تکلیفی، به این کار ترغیب شدم، اما هیچ وقت امکاناتش در اختیارم نبود. حتی قبل از آن اشتیاقی به نوشتن داشتم، ولی جدی نمیگرفتم، خواندن آن بروشور باعث شد که به این موضوع جدیتر فکر کنم. تا اینکه وارد حوزه علمیه قم شدم؛ فضای طلبگی قم کاملا متفاوت با شهرستان هاست. آنجا هم نیاز به نوشتن را جدیتر حس کردم و هم اینکه امکاناتش پیش پایم بود. من قبلا طلبه مازندران بودم، در بابلسر درس میخواندم، متاسفانه در آنجا خبری از امکانات هنری نیست. امکانات قم به نسبت مازندران به مراتب بیشتر بود. در قم کلاسهای نویسندگی وجود داشت. اعلامیه کلاسهای داستان مرکز آموزش ادبی دفتر تبلیغات اسلامی را دیدم، در حالیکه هیچ شناختی از داستان نداشتم حتی تا آن روز داستان کوتاه هم نخوانده بودم، نمیدانستم رمان چیه و داستان چیست، در این کلاسها ثبت نام کردم، فقط میخواستم نویسنده شوم. وارد دوره عناصر داستان آقای عزتی پور شدم مدتی هم در همان مرکزدر دورههای فیلمنامه نویسی آقای رحمت الله امیدوار شرکت کردم و سال ۸۸ در حوزه هنری تهران با آقای محمدرضا سرشار آشنا شدم و در کلاسهایش شرکت کردم. آقایان عزتی، امیدوار و سرشار نقش کلیدی در راهنمایی من، داشتند. سیاحت سیل آخرین کارم بود که انتشارات سوره مهر منتشر کرد.
چه شد که رفتید سراغ نوشتن این ماجرا؟
فروردین ۹۸ هموطنانمان در چندین استان کشور درگیرسیل شدند. تابستان آن سال، دوستمان آقای ابراهیم اکبری در هلال احمر کشور، یک اردویی در پلور تشکیل دادند که جمعی از نویسندگان را دعوت کرده بودند، قبل ازآن، یک جلسه با آقای یاسر احمد وند و آقای معظی نیا داشتیم و گفتیم بیایم از موضوع یاری رسانی و امداد رسانی بنویسیم، که از قضا با سیل مصادف شد. اردوی خوبی بود، در آن اردو از ما خواستند که از این رویداد بنویسیم. در پس ذهنم جریان سیل بود، یکبار هم ههمراه بچههای جهادی رفته بودم، اما من تماشا میکردم و بچهها کار میکردند! با خودم گفتم باید از این موضوع، یک داستان یا رمان یا روایت بنویسم تا ادای دین شود. آن اردو هم به نوعی برای ترغیب ما به نوشتن بود. ناگفته نماند در برنامه بلند مدت من بود که کاری این شکلی بنویسم. تا اینکه سال ۹۹ آقای همازاده از پژوهشکده باقر العلوم سازمان تبلیغات اسلامی تماس گرفتند و گفتند که ما یک پروژه و یک موضوعی داریم حاضری با ما همکاری کنی؟ موضوع حضور جهادی طلاب در صحنه سیل بود. دیدم چقدر خوب، فرصت برای نوشتن این موضوع فراهم شده است. پیشنهادشان را پذیرفتم و کار را با مصاحبه از طلبههای جهادی که درصحنه بودند شروع کردم. از میان مصاحبههایی که گرفته بودم ۱۰ مصاحبه را گزینش کردم و یک داستان بلند هم با این موضوع نوشتم، تلفیقی از روایت حضور طلبهها در مناطق سیل زده و یک داستان بلند، که شد کتاب «سیاحت سیل».
مراحل نوشتن چگونه بود؟ با چه تعداد طلبه صحبت کردید؟
من با نزدیک به ۲۰ نفر از طلبهها مصاحبه کردم، ولی چرا این ده مصاحبه را انتخاب کردم؟ چون دیدم حرفها تکرار میشود و چیزجدیدی نمیگویند، از این رو، این مصاحبهها را انتخاب کردم. اینها طلبههایی بودند که نسبت به بقیه، قصه گوهای بهتری بودند و نسبت به بقیه، بهتر روایتگری کرده و حق مطلب را ادا میکردند. شاید بقیه طلبهها هم به همین اندازه مواجهه ا شان با منطقه و اتفاق، دراماتیک بود، ولی اینها بهتر روایت میکردند و زبان جذابتری داشتند. البته شاید اینکه نتوانستم از بعضی از طلبهها مصاحبه بگیرم به این دلیل بود که اساسا مایل به گفتگو نبودند و حتی به نوعی حضور در این کار را کتمان میکردند.
یک چیز کلی بگویم که کلا طلبههایی که معمولا مشغول کار جهادی هستند، به سختی راضی به صحبت درباره کارهایشان میشوند.
برای نویسندهای که میخواهد برود روایت سیل، زلزله یا هر رویداد طبیعی را بنویسد شما چه توصیهای دارید؟ اینکه برای نوشتن از چه زاویهای وچطور ورود کند؟
اولین کار این است که کسی که میخواهد یک رویدادی را بنویسد اگرآن صحنهها و وقایع را خودش دیده و از نزدیک لمس کرده باشد قطعا این فرد، خیلی بهتر، راحتتر و قویتر مینویسد. به نظرم هیچ چیز بهتر از مشاهده نیست، ولی اگر خودش نرفته و از نزدیک ندیده باشد، باید به سراغ آنهایی برود که در صحنه بوده اند و وقایع را از زبان آنها بشنود.
گاهی ممکن است یک ماجرا را از زبان ده نفر بشنود، چون ممکن است هرکدام از اینها ماجرا را از یک زاویه دید، روایت کند. در این گفتگوها، خصوصا اگر که زمانی طولانی گذشته باشد، احیانا ا شتباهات و تناقضها در میآید و تصحیح میشود، مصاحبه گرفتن، از کسانی که از نزدیک وقایع را لمس کردند خیلی مهم است، با این وجود طبیعی است که وقتی چیزی را میشنوید، با چیزی که میبینید فرق دارد به قول معروف شنیدن کی بود مانند دیدن؟
بین شنیدن و دیدن، فرق بسیار است، گاهی اگر خوب عمل نشود، حق و باطل جابجا میشود. نویسنده حسابی و توانمند کسی است که در صحنهها حاضر باشد و از دل بحران، متن را دربیاورد. در مکانی که این اتفاق میافتد متن را تولید کند. به طور مثال روزنامه نگارها، خبرنگارها و عکاسها یی که در جنگ شرکت داشتند آثاری که تولید کردند خیلی فرق دارند با کسانی که خارج از جنگ یا بعد از جنگ سراغ بچههای جنگ رفتند. البته الزاما همه نمیتوانند درآنجا حاضر باشند و خودشان را به آن موضوع برسانند.
1401/01/24