همرزم شهید سلیمانی:

سبک زندگی حاج قاسم بسیار معمولی بود/مکتب سلیمانی جدای از مکتب اسلام و سید الشهداء نیست

خدابخش صوغانی گفت: سبک زندگی حاج قاسم بسیار معمولی بود؛ معمولی نه به معنای دوری از همه دغدغه ها، بلکه سبک زندگی مومنانه و عاشقانه داشت و ولایت مدار بود.

در این گفتگوی تفصیلی از بزرگمردی سخن به میان آمده که زندگی اش ابعاد و زوایای ارزشمند زیادی دارد که هرچی بگوییم باز هم کم است، اخلاص سردار سلیمانی وجه بارز ایشان بود. در مسیر رشد روحانی‌شان تجربه همراهی و همرزمی با انسان‌های وارسته و واصل به حقیقت را مستمرا تجربه کردند. جوانان عارفی که راه‌های طولانی و پرپیچ و خم رسیدن به مطلوب حقیقی را در کوتاه‌ترین زمان ممکن گذراندند و ملک تا ملکوت را به طرفه العینی پیمودند. توکل و تقوی مبتنی بر خلوص عمل مقدس که همان جهاد فی سبیل‌الله ‌است وجه بارز و شاخص ایم شهید والامقام بود که بسیار دست نیافتنی است در عین اینکه بسیار ساده به نظر می‌رسد. محمد خدابخش صوغانی متولد 15 اردیبهشت ماه سال 1339می باشد. وی از سال 1361 به مدت 56 ماه با حضور در تیپ و لشکر 41 ثارالله  به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی در جبهه های حق علیه باطل حضور داشته است. این همرزم شهید سلیمانی از سال 1358 در استان هرمزگان به عنوان فرمانده سپاه شهرستان‌‍های حاجی آباد، میناب و بندرلنگه مشغول به فعالیت بوده است گفتگويي با اين رفيق قدیمی حاج قاسم که خاطرات جالب و شنیده نشده ای از ایشان دارد.

بفرمایید رفاقت شما با حاج قاسم از کجا شروع شد؟

توفیق داشتم در سال ۶۱، یعنی قبل از عملیات بیت المقدس با حاج قاسم آشنا شدم، تعدادی از بچه های استان هرمزگان از طریق منطقه ۶ به کرمان و سپس و از کرمان هم به منطقه خوزستان (اهواز) اعزام شدیم ، اولین ورودمان به جبهه از تیپ ۴۱ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم بود و رفاقت مان با حاج قاسم نیز از همان زمان آغاز شد.

چند سال با حاج قاسم رفیق بودید؟

این دوستی و رفاقت تا زمان شهادت حاج قاسم ادامه داشته و خواهد داشت. البته تا قبل از شهادت ، همه ساله حداقل دو یا سه جلسه حضوری با ایشان در تهران و کرمان و حتی مناطق جنگی در خدمت این شهید والامقام بودیم ‌و از نصایا و راهنمای ها و همچنین خاطرات نابی که با شهدا داشتند بهره مند می شدیم ، شهید سلیمانی همیشه به یاد شهدایی بودند که در رکاب وی به شهادت رسیدند، یادم هست آخرین برنامه ای که در منطقه عملیاتی والفجر ۸ در خوزستان داشتیم حاج قاسم در جمع فرماندهان و مسوولان لشکر ۴۱ ثارالله و … با گریه و نگرانی از تک تک شهدا نام می‌برد و اشک می‌ریخت.

حاج قاسم شما را به چه عنوانی صدا می کردند ؟

حاج قاسم نه تنها من را به اسم صدا می‌زد بلکه همه دوستانی که از نزدیک با وی رفاقت داشت را با اسم کوچک صدا می زد‌.

 از سبک زندگی حاج قاسم بگویید.

سبک زندگی حاج قاسم بسیار معمولی بود؛ معمولی نه به معنای دوری از همه دغدغه ها، بلکه سبک زندگی مومنانه و عاشقانه داشت و ولایت مدار بود، در هر منطقه‌ای که حاج قاسم زندگی می کردند مردم آن منطقه احساس راحتی و آرامش داشتند و از مجالس و محافل و برنامه‌های این شهید ولایت مدار بهره می‌بردند، سبک زندگی حاج قاسم، یک سبک ولایی و زهرایی بود، حاج قاسم دلداده ائمه اطهار علیهم السلام علی الخصوص بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیه بود و همگان را به آن توصیه می کرد.

زندگی سردار شهید سلیمانی بسیار ساده و بی آلایش بود

زندگی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بسیار ساده و عادی و بی غل و غش بود حتی با مردم، ارتباط عادی داشت. به یاد دارم شبکه های تلویزیونی نمایش میداد که زمانی که حاج قاسم از سوریه برگشته بود ، خودش تنها سوار بر تاکسی شده بود، راننده گفت که «شما خیلی به چشم من آشنا می آیید، شما را شبیه کسی می‌بینم، حاج قاسم پرسید شبیه کی؟ راننده جواب داد شبیه حاج قاسم! ایشان گفته بود که خودشه»، شهید سلیمانی خیلی ساده و بی آلایش بود که راننده تاکسی در شک و تردید بود. همان لحظه حاج قاسم از راننده پرسید : «وضع زندگیت چگونه است ؟ جواب داد اگر تو حاج قاسم هستی ، فرمانده سپاه قدس هستی و این همه دنیا روی شما حساب کرده و تمامی مستضعفین برای شما دعا می کنند من در زندگی ام هیچ مشکل و دغدغه ای ندارم»، لذا زندگی حاج قاسم این گونه بود، زندگی پر شر و شور و مملو از هیاهوی بیهوده نبود ، بلکه زندگی بسیار عادی و با همه مردم مثل همه، رفت و آمد می کرد.

 شجاعت سردار شهید سلیمانی مثال زدنی بود، خاطره ای از ایشان بیان کنید.

حاج قاسم در همه کارها شجاعت به خرج می داد، از شجاعت عوان جوانی اش که در دوران انقلاب بود همین بس که مأمورین ساواک و نظام شاهنشاهی در کرمان را به زانو درآورده بود ، همچنین در جبهه‌های جنگ نیز همین بس لشکر ۴۱ ثارالله را بعنوان یک لشکر خط شکن و پیشانی کل سپاه بود ، هر کجا که عملیاتی قرار بود انجام شود اگر لشکر ۴۱ ثارالله نبود شاید بقیه یگان ها ناموفق بودند. اینها از خاطرات خوب حاج قاسم است چون وی هم فرمانده با درایت بود و هم فرمانده جدی، دلسوز و ولایی بود.

یادم نمی رود در بحث نا امنی های جنوب شرق کشور ، وقتی حاج قاسم پای کار آمد همه اشرار از روی کوه پایین آمدند بدون اینکه حتی یک تیر به سمت آنان شلیک شود و حتی هیچ آسیبی به زندگی آنان وارد نشد، این بیانگر شجاعت حاج قاسم است. یا گروگان هایی که از نیروی انتظامی گرفته بودند و به مرز پاکستان منتقل کرده بودند حاج قاسم دستور داد آنان را با هلی‌کوپتر ایرانی آوردند و تروریست ها با خواری و خفت و ذلت سرشان به سنگ خورد. لذا هر جا نگاه می کنیم شجاعت حاج قاسم سلیمانی مثال زدنی است.

دغدغه های شهید سلیمانی در زندگی چه چیزهایی بود؟

دغدغه‌های شهید سلیمانی با دغدغه های ماها فرق داشت، حاج قاسم قبل از ورود به سپاه، چه زمانی که فرمانده تیپ و لشکر یا فرمانده لشکر ثارالله و همزمان فرمانده نیروی قدس در شرق کشور بود و چه زمانی که از سپاه ثارالله و قرارگاه قدس سپاه به دستور مستقیم حضرت آقا، فرمانده نیروی قدس سپاه (برون مرزی) شد دغدغه دین ، انقلاب ، اسلام، مستضعفین ، مظلومین دنیا را داشت، لذا این باعث شد که حاج قاسم به راحتی بتواند با دوستانی که همراه ایشان بودند محور مقاومت را یکپارچه کند، شعار حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که فرمودند «راه قدس از کربلا می گذرد » ، دغدغه حاج قاسم سبب شد که ما راه کربلا را فتح کنیم و همسایه و هم مرز اسرائیل جنایتکار شویم.

حاج قاسم دغدغه معیشت مردم داشت

دغدغه های شهید سلیمانی تنها این موارد نبود ، بلکه ایشان دغدغه معیشت مردم هم داشت ، در بعد سیاسی و دیپلماسی کشور نیز ید طولایی داشت و به دولت خیلی کمک کرد، علاوه بر این ها، حاج قاسم دغدغه زندگی تک‌تک فرزندان شاهد داشت ، این گونه نبود که شهید سلیمانی تنها در یک بعد نظامی حرکت یا رشد یابد.

دغدغه حاج قاسم حتی در نگاه مقام معظم رهبری نیز تاثیر گذاشته بود، شاید د تصاویر دیده باشید که معمولا وقتی که یک مجموعه نظامی ، خدمت مافوق خود نائل می‌شوند با دست راست ادای احترام می کنند اما حاج قاسم در نزد فرمانده کل قوا ، علاوه بر اینکه با دست راست ادای احترام کرده است به احترام حضرت آقا ، دست چپ خود را روی سینه گذاشته است وقتی علتش را از وی می پرسند در پاسخ می‌گوید احساس کردم حضرت آقا کمی نگران است.

 مکتب حاج قاسم را چگونه می‌توانیم توصیف کنیم؟

مکتب حاج قاسم جدایی از مکتب اسلام و سید شهدا نیست، ما همه نمونه های بارزی که در مکتب سیدالشهدا علیه السلام در تاریخ خواندیم و می‌بینیم تماما شبیه آنها در مکتب حاج قاسم هم این اتفاق افتاده و مرور شده است، در واقع تاریخ تکرار شده است، زندگی ، رأفت و تلاش خستگی ناپذیر حاج قاسم ، عالم گستر شد، این درس و مشق و مشی حاج قاسم که برگرفته از مکتب سیدالشهدا علیه السلام و امام خمینی (ره)است به روز شد، به عبارتی مکتب سیدالشهدا علیه السلام و امام راحل توسط مکتب حاج قاسم به روز شد. اگر امروز جوانان و آحاد جامعه اسلامی از سیره و مکتب حاج قاسم بهره ببرند بدون شک در دنیا سربلند ، سرافراز و در آخرت نیز در جوار شهدا و اولیای الهی خواهند بود. چون مکتب حاج قاسم ، مکتب بالندگی، رشد و عاشقی است و انسان را به قله می رساند ، حاج قاسم خودش به قله رسید و تا قبل از شهادت ، به دوست ، آشنا و هرکس دیگری که می رسید می‌گفت «دعا کنید من شهید شوم»، شهادت یعنی عاقبت بخیری، بالاتر از هر درجه ای، باز درجه دیگری هست اما بالاتر از شهادت ، چیز دیگری وجود ندارد چون معامله ای است که انسان با خدا می کند. حاج قاسم سلیمانی خالصا لوجه الله بود به همین جهت است که می گوییم مکتب شهید سلیمانی ، چراکه ایشان به هیچ گروه یا حزب و جناحی وابسته نبود نگاهش فقط به نگاه رهبری معطوف بود، هر دو چشمانش به لب رهبری بود و آنچه را که معظم له امر می کردند حاج قاسم آن را عملی می کرد و منتظر نمی ماند که دیگران ورود کنند. حاج قاسم با حداقل ها، تلاش و کوشش می کرد تا بتواند آن وظیفه و مأموریتی که بر دوش دارد را عملی کند.

این را هم بدانیم که مکتب حاج قاسم به تمام شعارهای دوران انقلاب اسلامی و بیانات مقام معظم رهبری جامه عمل پوشاند، زمانی امام راحل فرمودند باید این انقلاب اسلامی را به پیروزی برسانیم و پرچم این انقلاب را به دست صاحب اصلی آن (امام زمان عجل الله تعالی) برسانیم و حاج قاسم برای تحقق این امر از خود مایه گذاشت و تلاش کرد و امروز وحدت و یکپارچگی در بین لشکرهای فاطمیون ، زینبیون، لبنانی ها و سوریه و فلسطینی ها نشأت گرفته از همان خط و مشی و مکتب حاج قاسم است.

 نگاه ما به حاج قاسم سلیمانی برای تبیین ویژگی های وی چگونه باید باشد ؟

به نظرم می رسد همان نگاهی که قاسم به جامعه اسلامی، انقلاب و رهبری داشت ما هم برای تبیین ویژگی های حاج قاسم باید از همان معیار ها استفاده کنیم جان حاج قاسم هیچ چیزی جدای از ائمه و ولایت نداشت ، اگر ما هم میخواهیم همچون حاج قاسم سعادتمند شویم باید با این نگاه به مکتب و شیوه حاج قاسم بنگریم چراکه سبک زندگی حاج قاسم ولایی است.

پس از پایان جنگ تحمیلی ، از استان هرمزگان به کرمان رفتم و مسوولیتم به گونه ای بود که هر روز باید به خدمت حاج قاسم می رسیدم . شرایط را برای انجام مصاحبه با سردار سلیمانی جهت تشکیل شناسنامه هشت سال دفاع مقدس فراهم می کردم، گاها شاهد بودم که به دلیل جراحات ناشی از اصابت ترکش، محل کار را ترک نمی کرد و همانجا به وی سرم وصل می کردند. حتی در جبهه نیز پیش می آمد که حاج قاسم را با برانکارد می بردند جلو، تا عملیات و نیروها را هدایت می کرد.

یک روز عصر به همراه شهید سردار سلیمانی و حاج امیر شفیعی از فرماندهان جنگ دوران دفاع مقدس و همراهان و دوستان نزدیک حاج قاسم سه نفری مقابل سینمای کرمان و کنار سپاه مقاومت ، فلکه بسیج روی چمن ها نشسته بودیم، از هر دری صحبت شد، همونجا حاج قاسم یک بیت شعر خواند اما بیشتر جنبه پند و نصیحت داشت و شعر این بود« گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل» جمله زیبایی است ، حاج قاسم هر کاری کرد خودش کرد ، درست است که پدر و مادر ، شیر پاک و لقمه حلال همه این موارد در تربیت فرزندان خیلی تاثیر دارند، اما اینکه خود انسان ، خودش را در تمامی فضایل اخلاقی ارتقاء یابد چیز دیگری است.

 در مورد ویژگی های شاخص حاج قاسم توضیح دهید.

ویژگی های حاج قاسم منحصر به فرد بود، اول اینکه حاج قاسم ولایتمدار ، مردم دار، خستگی ناپذیر و دلسوز بود، هر آلام و دردی که هر کسی در جامعه داشت، حاج قاسم به درد آنان می‌سوخت، لطف و عنایت خاصی نسبت به بچه‌های رزمنده خصوصا به خانواده معظم شهدا داشت، به طوری که وقتی خبردار شده که یکی از فرزندان شهدا بیمار و در بیمارستان بستری شده است شخصاً در بیمارستان حضور می یابد و تا لحظه ترخیص فرزند شهید ، کنارش می ماند و چنین می گوید که «من نسبت به شما فرزندان شهدا مسوولیت دارم، شما فرزندان من هستید». «در یکی از دیدارهای رهبر معظم انقلاب با یکی از خانواده های شهدا، خانواده شهید از حضرت آقا درخواست می کنند که ما را هم شفاعت کنید، ایشان به حاج قاسم اشاره و عرض می‌کنند که از ایشان شفاعت بگیرید». همه اینها بیانگر ویژگی های حاج قاسم است.

شهید سلیمانی حتی نسبت به شهادت خودش هم آگاه بود، دقیقاً همین مکان مقدسی که حاج قاسم دفن شده است یک جای کوچک بین دو شهید به نام های شهیدان طالبی زاده و یوسف الهی بود اما حاج قاسم بارها به همسر، فرزندان و حتی متولیان گلزار شهدای کرمان تاکید کرده بود که من را اینجا دفن کنید.

شهید سلیمانی شاید از آینده خودش هم خبر داشت که یک روزی بدنش اربا اربا و تکه تکه می‌شود و در همین جای کوچک جای می‌گیرد و همانطور هم شد. با هر نگاهی که به حاج قاسم بنگرید ایشان واقعاً ویژگیهای خاص خود را دارد. از همه مهمتر ، حاج قاسم در هیچ یک از جریانات رنگ نباخت و هیچ کس نمی تواند ادعا کند که حاج قاسم چپگرا بود یا راست‌گرا، اینها از ویژگی های حاج قاسم است. بدون شک هر کجا انسان بر خدا توکل کند و خالصا لوجه الله باشد مطمئن باشد که خدا هم او را عاقبت بخیر می‌کند. و این شد عاقبت حاج قاسم با این ویژگی ها.

 سردار سلیمانی نسبت به آسیب های اجتماعی از نوع بی حجابی یا بد حجابی چه نوع نگاهی داشت؟

نگاه حاج قاسم به مسائل اجتماعی یک نگاه پدرانه بود، حاج قاسم حتی به آن دختر و پسر بدحجاب هم احترام می گذاشت و می گفت «همه اینها فرزندان ما هستند و باید ارشاد و راهنمایی شوند»، لذا ما از مسوولان فرهنگی کشور و از کسانی که دستی بر آتش دارند گله مند هستیم که نتوانستند رسالت خودشان را در قبال جامعه اسلامی به خوبی انجام دهند، جوانان در چنین سنی غرور زیادی دارند و به گونه ای قصد اشباع خود را دارد لذا مسوولان فرهنگی برای این دسته از جوانان چه اقداماتی انجام داده اند؟ آنقدر که دشمن بر روی جوانان ما سرمایه‌گذاری کرده است ما چقدر سرمایه‌گذاری کرده ایم؟ حتی خانواده ها هم در این خصوص مقصر هستند که بی تدبیری کرده اند، همه ما به فکر معیشت و سکونت، ماشین و حتی گوشی موبایل فرزندان هستیم که در صورت عدم استفاده صحیح از آن ، بدترین دشمن جوانان است اما به فکر اخلاق ، منش و دین فرزندان خود نیستیم این سبب شده به جایی برسیم که برخی جوانان مومن، نظام و انقلاب را قبول ندارند این نتیجه غفلت مسوولان است و باید جبران کنند. اتفاقات اخیر در جامعه، تلنگری به همه آحاد جامعه اعم از خانواده، محیط و مسوولان به خصوص مسوولان فرهنگی است.

نگاه حاج قاسم به مسایل جامعه این گونه نبود که این جوانان معترض طرد کند بلکه معتقد بود همه اینها فرزندان ما هستند که باید اصلاح شوند. ما این همه شهید ندادیم که امروز برخی زنان و دختران کشف حجاب کنند، یا خون شهدا زیر دستگاه های بعضی عناصر نامطلوب پایمال شود! لذا نگاه حاج قاسم به این گونه مسائل، نگاه اصلاحی بود ، چه کسی وقت گذاشته و با این دسته افراد ارتباط دوستانه برقرار کرده و وی را ارشاد و راهنمایی کرده است؟! چند وقت پیش حدود ۶ ساعت با یک خانواده معترض که عنوان می کردند نظام مقدس، انقلاب و حتی هیچ کس را قبول ندارند صحبت کردم تا بالاخره موفق شدم متقاعدشان کنم. بخشی از صحبت های اعضای این خانواده صحیح بود ، البته صحبت آنها درخصوص نظام مقدس و انقلاب اسلامی ، از صمیم قلبشان نبود بلکه تحت تاثیر تبلیغات سوء دشمن قرار گرفته بودند. لذا معتقدم که مسوولان فرهنگی باید به قلب جوانان ورود کنند و با آنان رفیق شوند. اطراف حاج قاسم را افرادی جمع می‌شدند که اگر ماها بودیم آنان را طرد می کردیم و ازشان فاصله می گرفتیم ولی حاج قاسم به عنوان انسانی که نگاهش ، نگاه اصلاح گرانه، پدرانه و دوستانه بود، آنان را محبت و نصیحت می کرد و خیلی از این افراد بواسطه برخورد خوب حاج قاسم اصلاح می شدند. امروز هم چقدر خوب است که مسوولان فرهنگی راهکارهای مناسب را برای بهبود وضعیت کنونی بیایند. لذا کاری که سردار سلیمانی انجام داد برای همه تاریخ ماندگار و ثبت و ضبط شد و هیچ کس هم نمی تواند خرده و ایرادی به کار وی بزند.

حاج قاسم سلیمانی با چه رویکردی در جبهه مقاومت حضور یافت؟

رویکرد حاج قاسم نشأت گرفته از پیام های حضرت امام رضوان الله تعالی علیه و برای کمک به مردم مظلوم منطقه بود، شما دیدید که بعد از سقوط صدام از حکومت بغداد، با آن سناریویی که برای تصرف سوریه و عراق و … تدوین کرده بودند قاسم قاسم وقتی که از لشکر ۴۱ ثارالله و قرارگاه قدس سپاه تسویه کرده و به سمت این مناطق رفت، مناطق زیادی از کشور عراق تحت اشغال داعشی ها بود و حکومت حافظ اسد هم در حال سقوط بود، سردار سلیمانی کار مستشاری که در آن منطقه انجام داد همین وحدت بین همه گروه های آن منطقه بود که برای دفاع از مناطق آماده کرده بودند از جمله تشکیل حشد الشعبی در عراق بود، شهید ابومهدی المهندس یکی از یاران باوفای شهید سلیمانی بود که در محور مقاومت با سید حسن نصرالله همکاری می کردند.

تلاش هایی که صورت گرفت وحدت ایجاد گردید و سبب شد برای جهان اسلام خصوصاً چندین منطقه که مورد هجوم داعش قرار گرفته بودند فکری شود، حاج قاسم محور وحدت بود چون به راحتی توانست بعد از تشکیل حشدالشعبی ، گروه‌های زینبیون، فاطمیون و همچنین گروه‌های مستشاری اعزامی از ایران یک محوریتی ایجاد کند که در حال حاضر که حاج قاسم شهید شده است شاید بتوانیم بگوییم قریب به پنج الی شش سپاه کاملا مسلح در منطقه برای دفاع از اسلام و انقلاب و حرمین شریفین در آن مناطق سازمان یافته و مستقر هستند که ماموریت خود را انجام می دهند. محوریت حاج قاسم در آن مناطق نیز در راستای تدابیر و نگاه حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) به جهان اسلام بود، محور مقاومت به عنوان سند زنده برای ادامه راه حاج قاسم و شهدای مقاومت، خیلی محکم تر و جدی تر از گذشته درحال فعالیت است.

 چگونه حاج قاسم نقش کشورهای آزادی خواه را در جبهه مقاومت طراحی کرد؟

سردار سلیمانی در واقع هم کار دیپلماسی و نظامی می کرد و هم کار مستشاری انجام می داد، به عنوان مثال ، داعش به عنوان گروه مزدور خواهان تشکیل حکومت، به تنهایی در منطقه حضور نداشت بلکه سیاستهای آمریکا را دنبال می کرد ، به اعتراف خود آمریکایی‌ها ، بیش از هفت تریلیون دلار برای تشکیل گروهک تکفیری داعش هزینه کردند ولی نتیجه این هزینه کردشان، عایدشان نشد و به نفع محور مقاومت ، سردار سلیمانی و کشور ایران تمام شد.

از طرفی خود آمریکایی‌ها و اسراییلی ها و عربستانی ها پای کار بودند و داعش را تقویت و حمایت می کردند. داعش هم آمده بودند تا به زعم باطل خودشان در منطقه ماندگار شوند و حکومت کنند، منتهی با یک سبک بسیار زشت و خشن که با نام اسلام جنایت های مختلف مرتکب می‌شدند. جنایت های داعش سبب انسجام بیشتر محور مقاومت شد. وقتی زنان و دختران عراقی و سوریه ای را مثل دوران گذشته که برده فروشی می کردند، به فروش می‌گذاشتند، یا مرد بیگانه ای که دست دختر مسلمان را می گرفت و با خود می برد اقدام ناپسندی بود ، یا اینکه بیش از دو هزار و پانصد جوان را کنار دجله سر بریدند از همه بدتر ، بچه شش ماهه ای که زنده جلوی دیدگان مادرش به سیخ کشیده و روی آتش گرفتند و همراه با پلو جلوی مادرش گذاشتند و گفتند بخورد» همه این جنایت ها به محور مقاومت کمک کرد و سبب شد تا مردم آگاهی و بصیرت پیدا کردند و بدانند که داعش به اسم اسلام آمده اند و اسلام آنان نجات بخش نیست.

سردار شهید سلیمانی هنگام حضور در منطقه و تشکیل محور مقاومت، ابتدا ادیان و مذاهب و همچنین علما و بزرگان هر منطقه را شناسایی و با از نزدیک با آنان حشر و نشر و رفت و آمد کرد، بیوگرافی اکثر آنان را در اختیار داشت، تا قبل از ورود سردار سلیمانی به منطقه ، بین شیعه و اهل سنت شکاف ایجاد شده بود اما پس از ورود حاج قاسم، فارغ از هر ادیان و مذاهب، در منطقه بحث انسانیت مطرح بود. مسأله این بود که عده ای انسان مظلوم و بی دفاع در چنگال عده ای جنایتکار گرفتار آمده بودند و این بلای خانمان‌سوز ، تمام هستی آنان را به تباهی می کشاند. اما حاج قاسم اولین اقدامی که کرد این بود که با شناخت علما و بزرگان منطقه و کمک آنان موفق شد محور مقاومت را به هم وصل کند و انسجام و وحدت را ایجاد کند، اینکه سردار شهید سلیمانی با قاطعیت اعلام کرد که تا سه ماه دیگر خبری از داعش نیست بیانگر آن بود که به خودش اطمینان داشت.

بعد از جلسه ای تلخ حاوی گزارشات وضعیت منطقه توسط سردار سلیمانی به محضر رهبر معظم انقلاب ، حضرت آقا از حاج قاسم سوال می پرسند که «شما چیز خاصی می خواستید به من بگویید ، سردار سلیمانی می گوید نه! نمی خواستم چیزی بگویم، باز رهبری می پرسند مطمئن هستید که نمی خواهید چیز مهمی را به من بگویید، سردار سلیمانی مجدد می گوید نه! »، پس از اقامه نماز و ایراد سخنرانی توسط رهبری، ایشان می فرمایند: این جنگ، جنگ خندق است، حاج قاسم می گوید پیش خودم گفتم کاش رهبری این جمله را نمی گفتند، چون پیروزی سخت است اما با این جمله محکم شدم و به منطقه برگشتم متوجه شدم دقیقا همان چیزی که رهبری فرمودند همان قضیه اتفاق افتاد.» این محور مقاومت این گونه شکل گرفت و انسجام یافت و در حال حاضر نیز بعد از شهادت حاج قاسم، بچه های مقاومت در منطقه فعالیت دارند و موفق هستند.

خاطره ای تلخ یا شیرین از حاج قاسم برایمان بگویید.

خاطره ای هم تلخ و هم شیرین دارم، بعد از عملیات رمضان هنوز وارد یگان های رزم نشده بودم و آن زمان مسوول آبرسانی خط مقدم و بنه پشتیبانی خط بودم، عراق در منطقه وسیعی پر از مین و سیم خاردار و چاله که بعدها همین منطقه، مسیر عبور رزمندگان اسلام در کربلای ۵ شد آب رها کرد، گردان های حاضر در خط مقدم، به دلیل آبگرفتگی، برای شناسایی نیاز به قایق داشتند، پس از اعلام نیاز آنان به قایق ، از طریق لشکر پیگیری کردم، یک روز دیدم یک ماشین، قایقی حمل می کند از راننده خواهش کردم که این قایق را به گردان های خط برساند، از انجام این کار ممانعت کرد و بحث بین ما بالا گرفت و مجبور شدم با وی برخورد فیزیکی کنم،

بالاخره راننده که هیچ شناختی ازش نداشتم قبول کرد و قایق را به دست گردان ها رساند و از آنجا مستقیم به قرارگاه تیپ برگشت، سوال برایم پیش آمد که چرا نیامد از برخورد فیزیکی من گلایه کند، نشسته بودم و چفیه دور گردنم بود و یکی از برادران مشغول اصلاح موهای سرم بود، نصف موهای سرم را تراشیده بود که در همین حین احمد سلیمانی آمد و گفت «حاجی گفته بیا با شما کار دارم»، اینکه می گوییم فرماندهان ما بر دلها حکومت می کردند درست بود ، حاج قاسم در واقع بر قلب بچه ها حکومت می کرد ، تا شنیدم که حاج قاسم با من کار دارد چفیه رو انداختم روی سرم و با موتور خودم را به قرارگاه تیپ رساندم، حاج قاسم تا من را دید با تندی گفت چرا فلانی را زدی و بهش توهین کردی ؟! آنجا بود که متوجه شدم راننده از دوستان نزدیک حاج قاسم بود، با شرمندگی ، قضیه را برایشان توضیح دادم، در همین حین که حاج قاسم تندی می کرد یک لحظه چفیه از روی سرم افتاد، حاج قاسم زد زیر خنده و گفت چرا این کار کردی؟ برایشان تعریف کردم، دست من و راننده را گرفت و صورت هر دو ما را بوسید و ما را با یکدیگر آشتی داد و ما را نصیحت کرد و گفت از هر دو راضی باشید.

سخن پایانی:

در پایان، از روح بلند و ملکوتی حاج قاسم استعانت می‌گیریم که خدا به فرزندان مان کمک کند ، فرزندان همانند رزمندگانی هستند که پشت میدان مین گرفتار شده اند اگر همت خانواده ها و مسوولان نباشد هر لحظه احتمال رفتن آنان روی مین وجود دارد و آن چیزی که می تواند ما را از گرفتاری ها نجات دهد بصیرت و آگاهی است لذا باید نگاه مان به مقام معظم رهبری باشد و همان کاری که حاج قاسم انجام داده ، همان را انجام دهیم ، امید است خدا توفیق دهد از این پیچ خطرناک گذر کنیم و شاهد روزی باشیم که خداوند به دست پر برکت رهبر عزیزمان، پرچم اسلام و انقلاب را به دست صاحب اصلی اش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بسپارند.

1401/10/14