گفتگو با استاد قاسم ایمانی فردوئی، پیشکسوت قرآنی در قم:

وقتی نور قرآن انسان را بگیرد رها نمی‌کند / لزوم آسان‌سازی روش تدریس قرآن

استاد قاسم ایمانی فردوئی یکی از پیشکسوتان قرآنی استان قم روش جدیدی برای آموزش آسان قرآن کریم ابداع کرده که با استفاده از این روش ده‌ها هزار نفر را در سراسر کشور آموزش داده است.

به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، سه آلبوم عکس را روی کرسی گذاشت و شروع کرد به ورق‌زدن. عکس‌ها را یکی یکی نشان می‌دهد و درباره‌اش صحبت می‌کند. خاطراتش متنوع است و عبرت‌آموز، از دوران قبل انقلاب می‌گوید که بر اثر فقر و نداری مجبور بود به شهر دیگری مهاجرت کند، از ابتکاری که برای مبارزه با رژیم داشته، می‌گوید. از جبهه و جنگ و مسیرهای پرپیچ و خم زندگی می‌گوید تا دوران 70 سالگی که با شور و نشاط خاصی، خودش را بیکار نمی‌کند. در همه فرصت‌های عمر از کودکی تا الان در کنار فعالیت‌های روزمره زندگی، مأموریت ویژه‌ای داشته و دارد که مسیر زندگی‌اش را متحول کرده. نور قرآن در دل و جان استاد قاسم ایمانی فردویی نشسته است که در تمام مراحل زندگی تحصیل و تدریس قرآن را رها نکرده است. با این پیشکسوت قرآنی که قبل و بعد از انقلاب با قرآن رشد کرده، هم کلام شده‌ایم.

 

استاد ایمانی! زندگی شما از کودکی تا الان چگونه گذشت؟

بیستم مرداد ماه سال ۱۳۳۲ در روستای شهیدپرور فردو چشم به جهان گشودم. در آن زمان بچه‌ها از همان ابتدا که توانایی کارکردن را پیدا می‌کردند می‌بایست برای کمک به معاش خانواده در کار کشاورزی کمک می‌کردند. من نیز علاوه بر کارکردن به مکتب قرآن هم می‌رفتم. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه دولتی روستا که برای اولین بار در فردو افتتاح شده بود گذراندم. کلاس ششم بودم که درس را رها کردم و برای کار به شهر قم رفتم. کار ما در دشت‌های کشاورزی قم دروکاری بود که سختی کار از یک طرف و گرسنگی و تشنگی از طرف دیگر خاطرات زیادی را برایم به یادگار گذاشت.

۱۳ ساله بودم که برای کار راهی تهران شدم و همواره با کارکردن در جاهای مختلف مثل نانوایی سنگکی و آهنگری در نقاط مختلف تهران به دنبال فراگیری علوم قرآنی نیز بودم. وقتی ۱۷ ساله بودم یعنی از سال ۴۹ به بعد وارد فعالیت‌های انقلابی و شرکت در مجالس سیاسی آن موقع شدم. سال ۱۳۵۱ به قم برگشتم و یک مغازه آهنگری در محله خاکفرج باز کردم. اولین کلاس آموزش قرآن را در مسجد زینبیه همان محل برگزار کردم و بعد از آن در حسینیه شهدا خیابان صفاییه کلاس آموزش قرآن را به سبک جدید و به صورت رسمی با کمک مرحوم استاد عباس رنجبر فردویی شروع کردیم.

مبارزات انقلابی من با پخش اعلامیه نوارهای سخنرانی و ساخت سلاح مثل سه راهی، نارنجک، تفنگ، خمپاره‌انداز و موشک ادامه داشت تا اینکه در 22 بهمن سال ۵۷ انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

طولی نکشید که در سال 1359 جنگ ایران و عراق با حمله صدام و حامیانش به ایران شروع شد. من در اولین فرصت عازم جبهه دارخوین در آبادان شدم. در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه درآمدم و همیشه در کنار مسئولیت‌های مختلفی که داشتم کلاس‌های آموزش قرآن را برگزار می‌کردم. هنگام عملیات‌ها کلاس‌ها با شوق و اشتیاق بیشتری برگزار می‌شد و زندگی من با قرآن و جبهه و جنگ عجین شده بود و همچنان توفیق رفیق راهم بود. در حال حاضر بعد از ۳۰ سال خدمت و بازنشستگی، فعالیت‌های قرآنی پابرجاست و ان شاءالله ادامه خواهد داشت.

 

در مورد یادگیری قرآن برای ما بگویید و اینکه از چه زمانی به قرآن علاقه مند شدید؟

در سن چهار یا پنج سالگی در فردو به مکتب قرآن می‌رفتم. از همان زمان به قرآن علاقه زیادی پیدا کردم و آن را زیبا تلاوت می‌کردم و آرزو داشتم یک روزی معلم قرآن بشوم. معلم قرآن روستا شخصی به نام ملاحسینعلی مهدوی‌فر بود. دو سال تمام طول کشید تا توانستم قرآن را به سبک قدیم که هجه‌ای می‌گفتند یاد بگیرم. از کودکی قرآن خواندن را بسیار دوست می‌داشتم. خیلی وقت‌ها در افکار و خیالات خود غرق می‌شدم و با خود می‌گفتم که می‌شود که من هم مثل ملاحسینعلی معلم قرآن بشوم. همواره فکر قرآن‌آموزی و آموزش قرآن از همان کودکی برایم لذت بخش بوده است. مادرم برای قرآن آموزی من زحمات بسیاری کشید و من هر چه دارم مدیون زحمات آن مرحومه است.

بعد از رحلت ملاحسینعلی کتاب «سیدالانشاء» نوظهور را که کتابی بزرگ و با خط شکسته بود نزد آشیخ حسین مردانه همراه با دوستانم حاج غلامعلی عسگری و حاج نورالله بنی‌حسنی می‌خواندم. مدتی هم کتاب «نصاب» عربی را نزد مرحوم میرزا هاشم ابراهیمی خواندم.

وقتی تهران بودم استاد سرهنگ حسن بیگلری دوره تجوید کامل قرآن کریم را در مسجد المصطفی واقع در چهارراه حسن آباد تهران نام نویسی می‌کرد و در مدت ۹ ماه دوره تجوید کامل قرآن کریم را آموزش می‌داد. در هفته سه روز به صورت تئوری و عملی و خیلی جالب آموزش می‌داد و من یک دوره کامل آموزش را نام نویسی کردم. وقتی از جلسه سرهنگ به خانه می‌رسیدیم ساعت یازده و نیم شب بود، حتماً یک ربع درس‌های جدید سرهنگ را تمرین می‌کردم تا برایم ملکه شود و بعد می‌خوابیدم.

در کنار این جلسه ۹ ماهه، از استاد عباس رنجبر که خیلی مشوق من بود، استفاده‌های زیادی می‌بردم. جمعه‌ها که تعطیل بود سه کورس ماشین سوار می‌شدم تا از خزانه به شهرآرا خدمت استاد رنجبر برسم. استاد رنجبر برای من ضبط پر می‌کرد و اشکالاتم را برطرف می‌کرد. چون استاد رنجبر از شاگردان درجه یک سرهنگ بود. اگر شبی سرهنگ نبود استاد رنجبر یا یکی دیگر از شاگردان، جلسه را اداره می‌کردند.

 

از چه زمانی آموزش قرآن را شروع کردید؟

کلاس آموزش قرآن را از سال ۱۳۵۰ در مسجد زینبیه خاکفرج شروع کردم. بعد که مسجد حضرت اباالفضل(ع) در انتهای ۲۰ متری شهید بهشتی که احتمالاً سال ۱۳۵۴ ساخته شد، آموزش قرآن ادامه یافت و ضمن جوشکاری اسکلت و درب و پنجره داخل مسجد که ساختم، کلاس آموزش قرآن را به صورت دوره‌ای هر شب در مدت 20 سال در این مسجد با فعالیت چشمگیری که عبارت از آموزش روخوانی و روانخوانی بود برگزار کردم. هفته‌ای یک جلسه تجوید هم برقرار بود. ضمن اینکه در هفته یک شب هم به جلسه استاد رنجبر می‌رفتیم. در کنار این فعالیت‌ها صدها دوره آموزش قرآن کریم در محله‌های قم داشتم، حتی یک هفته هم یاد ندارم که کلاس قرآن را تعطیل کرده باشم مگر موقع رفتن به جبهه.

تاکنون سفرهای زیادی به استان‌های مختلف کشور داشتم و برای دوره‌های تربیت مربی و آموزش قرآن کلاس‌های متعددی برگزار کردم و از خداوند متعال می‌خواهم تا زنده هستم این توفیق را از من نگیرد و همواره در خدمت قرآن و اهل بیت(ع) باشم.

 

رویکرد فعالیت‌های قرآنی شما پس از بازنشستگی تغییر کرده یا همچنان مشغول آموزش قرآن هستید؟

بعد از بازنشستگی شروع کردم به کتاب نوشتن. تاکنون چند جلد کتاب نوشتم که شامل قصه‌های عبرت آموز قرآنی (سه جلد)، نماز پرواز به سوی پاکی‌ها، شرح آیت‌الکرسی، روش تدریس قرآن، روخوانی به سه صدا به لحن عربی، روان خوانی، خط قرمز خداوند متعال بر مسلمانان و 9 جلد کتابچه بسیج مدرسه عشق می‌شود. البته آموزش قرآن را با سبک جدید همچنان در قم و استان‌های مختلف انجام می‌دهم.

الان اگر حتی یک نفر را ببینم که علاقه مند به یادگیری قرآن است به او یاد می‌دهم. سن افراد برای من مهم نیست. هر کسی علاقه‌مند باشد افتخار می‌کنم که به او یاد بدهم.

 

سبک روش تدریس اختراع خودتان است؟

بله. با همین روش به ده‌ها هزار نفر آموزش قرآن یاد دادم.

 

کمی درباره این روش تدریس توضیح دهید.

قرآن را در سه صدا و چهار درس پیاده کردم. به همین دلیل است که تعداد افرادی که در کلاس می‌نشینند بیشتر از کلاس‌های سایر اساتید است. می‌گویند در هر کلاس آموزش و پرورش بیشتر از 30 - 40  نفر جواب نمی‌دهد ولی در کلاس من حتی 280 نفر هم شرکت کردند و همه قرآن را یاد گرفتند. این روش آموزش قرآن بسیار ساده است و انگیزه مخاطبین را برای آموزش بیشتر می‌کند. البته این روش به سن و مقطع تحصیلی هم کاری ندارد. همه می‌توانند  همزمان در کلاس شرکت کنند و اگر تمام اساتید دنیا در این روش متمرکز بشوند نمی‌توانند حتی یک کلمه را کم یا زیاد کنند. من چون از ابتدا در آموزش قرآن کار کردم، روش تدریس را تغییر دادم.

 

عکس‌العمل مسئولان جلسات قرآنی چطور است؟

هر جایی که این کلاس‌ها را برگزار می‌کنم صد درصد راضی هستند. حتی به مسئولان برگزاری کلاس‌های قرآنی گفته بودند که از روش‌های دیگر استفاده کنند، ولی راضی نمی‌شدند.

 

رمز موفقیت شما چیست؟

قرآن کریم می‌فرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ» مدت‌ها برای من سئوال بود که چرا بعضی شخصیت‌های تاثیرگذار از مسیر اصلی خودشان منحرف می‌شوند. جوابش را در این آیه قرآن پیدا کردم. قرآن نور و بیان کننده همه چیز است. من تا توان داشتم اول خودم عمل می‌کردم بعد به شاگرانم یاد می‌دادم. از حدود 16 سالگی نافله شب را ترک نمی‌کردم. مغازه آهنگری می‌رفتم و چشمانم برق می‌زد ولی شب‌ها کلاس قرآن و نافله شب را ترک نمی‌کردم. خدا خودش هدایت کرد. وقتی نور قرآن انسان را بگیرد رها نمی‌کند.

 

استاد! شما که قبل از انقلاب هم تدریس داشتید، وضعیت توجه به قرآن و رویکرد جلسات و فعالیت‌های قرآنی را نسبت به قبل چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فعالیت‌های قرآنی نسبت به قبل از انقلاب خیلی بیشتر شده اما باز هم خیلی کم است. در عرصه حفظ قرآن اقدامات ارزنده‌ای انجام شده، اما در قرائت و آموزش قرآن نیاز به تلاش بیشتری داریم. البته نسل‌های اوایل انقلاب اهتمام بیشتری به قرآن داشتند و جان‌فدا بودند. گرچه تعدادشان کمتر بود. در سال‌های گذشته به بهانه شیوع کرونا مدارس و دانشگاه‌ها را تعطیل کردند و بچه‌ها سرگرم فضای مجازی شدند و نسبت به آموزش قرآن بی‌توجه هستند.

 

مخاطبین قرآن در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب چه تفاوت‌هایی دارند؟

بچه‌های الان آگاهی و بصیرت بیشتری دارند ولی از طرفی دیگر تلاش دشمنان برای شبهه افکنی و تغییر فرهنگ بسیار بیشتر شده است. بچه‌های قبل از انقلاب چون از مشکلات و مسائل خفت‌بار دوران شاهنشاهی به ستوه آمده بودند وقتی جذب قرآن می‌شدند علاقه خاصی به قرآن داشتند.

 

شما برای انس بیشتر جامعه و مردم نسبت به قرآن کریم چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنید؟ 

در حال حاضر روش‌های آموزش قرآن به مخاطبین فشار می‌آورد. ما باید کاری کنیم که بچه‌ها جذب قرآن شوند و وقتی در کلاس شرکت می‌کنند عاشقانه یاد بگیرند. پیشنهاد من این است که اساتید عزیز قرآنی بیشتر روی آموزش قرآن تمرکز کنند. از میان افرادی که در جلسات قرآنی شرکت می‌کنند تعدادی در بخش مسابقه ورود خواهند کرد، اما بیشتر مردم می‌خواهند روخوانی و روان خوانی را به خوبی یاد بگیرند. اگر روش‌های آموزش قرآن جذاب‌تر شود قرآن‌آموزان جدی می‌گیرند.

 

به نظر شما مردمی‌شدن فعالیت‌های قرآنی چه فایده‌ای دارد؟

فعالیت‌های قرآنی به صورت مردمی برگزار شود، تاثیر بیشتری در تعداد شرکت کنندگان و فرایند یادگیری مخاطبین دارد. چون اثربخشی فعالیت بیشتر می‌شود و وقتی مردم احساس کنند جلسات قرآنی در یادگیری آنها تاثیر دارد، بیشتر شرکت می‌کنند. البته رویکرد مدرک‌گرایی که خیلی زیاد شده را نمی‌پسندم اما به هر حال جلسات قرآنی خانگی و در مساجد و هیأت‌های مذهبی بهتر جواب می‌دهد. به نظر من خود مردم باید به توسعه فعالیت‌های قرآنی کمک کنند.

 

به عنوان یک پیشکسوت قرآنی که بیش از 6 دهه از عمرتان را در راه یادگیری و تدریس قرآن گذرانده‌اید چه توصیه‌ای به مسئولان قرآنی کشور دارید؟

توصیه من این است که روش تدریس قرآن را برای مردم آسان کنند. روشی که من اختراع کردم ضمن اینکه ساده‌ترین روش با لحن عربی محسوب می‌شود، خود این آموزش هم روش تدریس است یعنی اگر این روش برای کسی که فوق لیسانس دارد یا کودک مقطع ابتدایی است فرقی نمی‌کند. همه اینها که قرآن را با این روش یاد می‌گیرند می‌توانند معلم قرآن بشوند و مثل من درس بدهند.

 

اگر موافق هستید بخش پایانی این گفت‌وگو را با ذکر یک خاطره قرآنی به پایان برسانیم.

خاطرات زیادی دارم ولی بهترین خاطرات من مربوط به آموزش قرآن است. زمان جنگ مشغول آموزش قرآن به رزمنده‌ها بودم که خمپاره به وسط سنگر اصابت کرد ولی منفجر نشد. نصف خمپاره از داخل سنگر پیدا بود و همه ما تعجب کردیم.

 

1401/11/30