عباس حسیننژاد مطرح کرد:
نویسنده کتاب «مناجات» گفت: مشکل بزرگ ما این است که حرف زدن با خدا برایمان عادیسازی نشده است. ماه رمضان موقعیت مناسبی برای گفتگو و خواستن از خداوند است.
به گزارش روابطعمومی سازمان تبلیغات اسلامی، کتاب «مناجات» به نگارش عباس حسیننژاد است که به همت انتشارات سوره مهر منتشر شده و تا امروز به چاپهای متعدد رسیدهاست.
به گفته حسیننژاد کتاب «مناجات» شامل ۵۰۰ مناجات با زبان ساده و امروزی است که بر شیوه این شعر مولانا که «هیچ آدابی و ترتیبی مجو/ هرچه میخواهد دل تنگت بگو» به بند تحریر کشیده شدهاست.
نظر به اینکه کلید اولیه نگارش این کتاب در ماه رمضان خورده است، همزمان با ماه مبارک رمضان گفتوگویی با عباس حسیننژاد داشتیم و درباره مفهوم مناجات، جایگاه آن در بین جامعه امروز ایرانی و بسیاری مسائل دیگر صحبت کردیم که خواندن آن خالی از لطف نیست. با ما همراه باشید:
** «مناجات» در ذهن عموم یک امر دینی و مذهبی است و نوشتن درباره آن شاید در جامعه امروز کار سختی باشد؛ با توجه به اینکه کار شما بسیار در میان نسل جوان استقبال شده و بازخوردهای خوبی دریافت کرده است، ابتدا از این بُعد کار بفرمایید و اینکه اساسا نوشتن از یک امر دینی در جامعه امروز چقدر نیازمند قالب و سبک متفاوت و تازهتری نسبت به نوع رایج آن است؟
ابتدا باید عرض کنم یکسری بحث و حرفها مربوط به جامعه، جامعهشناسی و مردمشناسی است که بنده آنها را بلد نیستم؛ اما به طور کلی اعتقاد دارم تا زمانی که این نگاههای غیرمحققانهای که درباره مردم حرف میزنند -که نگاه مردم چنین است پس نمیشود از این حرفها زد یا از این کارها تولید کرد- بنمایه علمی نداشته باشد، حرفها هوایی و بدون سند است.
مثلا گفته میشود «مردم دیگر کتاب نمیخوانند.» اگر واقعا اینطور است پس الان صنعت نشر چکار میکند؟ یا گفته میشود: «مردم از دین گریزان شدهاند!» اگر واقعا اینطور است، پس این مردمی که در محرم عزاداری میکنند یا آنانی که در شبهای قدر احیا میگیرند چه کسانی هستند؟ خوشبختانه اکنون رسانه کمک کرده که ببینیم چنین چیزی نیست و اگر اینها را به عنوان بروز جدی دین ببینیم، متوجه خواهیم شد که میل حرف زدن با خداوند همچنان جدی است. به نظر من همه آدمها در آشکار و پنهان با خداوند حرف میزنند و این وسط یک کتاب هم پیدا شده که شبیه حرفهای امروزین بشر با خدا -و از باب فرزند زمان بودن- تولید شده است.
من در نگارش «مناجات» دنبال چیز عجیب و غریبی نبودم، بلکه صرفا تلاش کردم با خداوند حرف بزنم. همان کاری که همیشه کرده و میکنم، فقط این بار سعی کردم آن را روی کاغذ بیاورم و تبدیل به کتاب شد. نمیدانم کی به ذهنم رسید که چه خوب میشد که اگر این نوشتهها تبدیل به کتاب شود؛ زیرا زمانی که مینوشتم، هیچگاه به کتاب شدن آنها فکر نمیکردم.
** خوشبختانه استقبال خوبی هم شد و ضمن تجدید چاپهای متعدد، حداقل خود ما در فضای مجازی شاهد بازخوردهای مثبت فراوانی از اثر بودیم.
بله؛ اینکه گفته میشود مردم دنبال این مسائل نیستند یا استقبال نمیکنند یا دوست ندارند؛ اصلا اینطور نبوده و نیست. میبینیم خیلی از دوستان جوانتر، دست به قلم میبرند و در مواجهه با خداوند شبیه کتاب «مناجات» مینویسند و این برای من به عنوان نویسندهای که کتابش هدف قرار گرفته، جالب و جذاب است.
در این کتاب آنچه در طول زندگی از دعا و قرآن و مناجات خوانده و دیده و شنیدهام، روی کاغذ آمده و به مدد یک مقدار روحیه طنزی هم که داشتهام، تبدیل به کتاب «مناجات» شده است.
البته در این کتاب سعی کردم به زعم دوستان، یک مقدار جسورانهتر به ساحت حضرت باریتعالی نگاه کنم و با او حرف بزنم. همین امر باعث شده برخی رونامهنگاران آن را به شبیه حکایت «موسی و شبان» تعبیر کردهاند.
** اتفاقا بنده هم در برخورد اول چنین تعبیری داشتم و سبک کار و نوع گفتگوها را شبیه حکایت «موسی و شبان» مولوی دیدم. اساسا در نوشتن این کتاب شیوه مناجاتها و مناجاتنامههای شعرای کلاسیک و قدیم را در پس ذهن داشتید و اصلا کمکی از آن مناجاتنامهها گرفتید؟
نمیتوانم بگویم برای نوشتن این کتاب تلاشی نکردم که مناجاتی را در ذهن داشته باشم یا الگو قرار دهم، حتماً همه آنها در پس ذهن من بوده است؛ زیرا بالاخره ذهن آدمی مانند همان کوزه معروف است که چیزی از آن میترواد که در درون آن است؛ بنابراین نتیجه نوشتاری ذهن من ممکن است حاصل این باشد که زمانی صحیفه سجادیه خوانده باشد، زمانی خواجه عبدالله انصاری خوانده باشد، یک وقت دعای کمیل خوانده باشد، یک وقت قرآن خوانده باشد یا حتی یک وقت مناجاتهای سیدمهدی شجاعی را خوانده باشد. یعنی همه اینها در درون من بوده که یک جایی تبدیل به کلمه و نوشته شده است؛ اما اینکه الزاماً بروم یک مناجات یا دعای خاص را پیدا کنم که شبیه آن بنویسم یا از آن کمک بگیرم، خیلی کم اتفاق افتاده است.
مثلا آنجا که میگویم: «خدایا ما را سیبل بلا نکن!» شاید در نگاه اول گفته شود که این چه حرفی است؟ اما در واقع این حرف من نیست، امام سجاد (ع) میفرمایند: «ولاتجعل لی قراراً بالبلایا» یعنی این اتفاق هست و امام معصوم به ما یاد داده وقتی که حالت بد است یا اوضاعت خوب نیست، با خدا حرف بزن.
به نظرم قافله سالار کاروان مناجات هم امام سجاد (ع) و صحیفه سجادیه است، گرچه مناجاتهای امیرالمومنین (ع) یا مناجات شعبانیه و... حقیقتاً شگفتانگیز و سرشار از معارف است.
** اگر بخواهید یک تعریف از کتاب «مناجات» خود داشته باشید و وجه تمایزی برای آن قائل شوید، آن چیست؟
در کل اتفاقی که در کتاب «مناجات» افتاد این است که من نسبت به ادبیات رسمی، یک مقدار جسورانهتر به خداوند نگاه کردم و شاید اگر همین الان بخواهم این کتاب را بنویسم، یک مقدار جسارتم کم شده است. نمیدانم این اتفاق حاصل چه چیزی است، اما هرچه هست الان جسارتم کمتر شده است.
هنگام نوشتن «مناجات» خودم از این نگاه جسورانه لذت میبردم. در واقع من این نوشتهها را در شبهای رمضان تولید کردم یعنی در فاصله هشت دقیقهای بین اذان تا نماز صبح که گفته میشد برای اطمینان صبر کنید، من این مطالب را مینوشتم. اتفاقا خیلی از این نوشتهها را در توئیتر منتشر میکردم و الان همه آنها موجود است؛ بنابراین «مناجات» حاصل شبها و سحرهای ماه رمضان است و خودم خیلی از این اتفاق راضیام که این ادبیات غیررسمی در برابر ادبیات خشکی که نسبت به خداوند وجود دارد، به بازار آمده، مورد استقبال قرار گرفته و الان چاپ هفتم را پشت سر میگذارد؛ حداقل برای منِ نویسنده خیلی جذاب است.
گرچه این کار را به قصد چاپ کتاب انجام ندادم، اما الان خیلی راضیام که تبدیل به کتاب شده است. همان زمانی هم که تصمیم گرفتم این نوشتهها را تبدیل به کتاب کنم، دنبال یک «گیفت بوک» (کتاب هدیه) دینی و مذهبی بودم. زیرا اصلا فضای گیفتبوکها متفاوت از فضای دیگر کتابها است. من به این قطع و وجه کتاب توجه و تلاش کردم که یک هدیه کوچک تولید کنم که مورد استفاده همه دوستان قرار گیرد.
** شاید یکی از نکات قابل توجه «مناجات» شما همین نگاه متفاوت و استفاده از همه نظرات برای حرف زدن با خدا باشد، به نظر شما چقدر نیاز است این نوع نگاه متفاوت به یک امر دینی مانند مناجات در ادبیات ما وجود داشته باشد یا شکل بگیرد؟
ضمن اینکه حتما نیاز است، باید عرض کنم این مسئله نگاه متفاوت به دین نیست. یعنی من قائل به تفاوت آن نیستم، یعنی هرچه هست، اسم آن تفاوت نیست.
وقتی من مشکل پول دارم، خیلی راحت به خدا میگویم «خدایا به من پول بده» و من در کتاب «مناجات» همین را نوشتهام، چیزی که دیگران نمینویسند. مثلا نوشتم «خدایا تو خود گفتی من کاری نمیکنم جز به ابزار زمان و ابزار زمان ما پول است، خدایا برسان»
یا با ضربالمثلها بازی کردم، مثلا «خدایا مرغ همسایه ما واقعا غاز است، کمکمان کن!» یا آنجا که میگویم «خدایا ما را با خر طرف نکن» همان اشاراتی است که میگوید: «الحمد لله الذی جعل اعداءنا من الحمقی (الحمقاء)؛ سپاس خدایی که دشمنان ما را از افراد احمق قرار داد.»
یا مثلا «بوف کور» صادق هدایت با یک جمله شروع میشود که خیلی معروف است. «در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد»، من از همین جمله وام گرفتم و نوشتم: «خدایا در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا...» و قید هم کردم که این جمله از صادق هدایت است؛ یعنی حتی از این شکارها هم کردهام. از این موارد در کتاب مناجات زیاد است که ریشه همه آنها خاطرم نیست و باید بگردم و چشمهها آنان را پیدا کنم.
یا مثلا یکی از دوستان خرده گرفته بودند که چرا نوشتهام «خدایا وای استاد همه کلکها! به ما کلکی بیاموز که از پس این روزگار و این زندگی بربیاییم!» در صورتی که این تعبیر از خود قرآن است که میفرماید: «والله خیر الماکرین».
** با این تفاسیر شما هم از ضربالمثلها، هم از احادیث و ادعیه، هم از آیات قرآن استفاده کردید و با خدا راحت حرف زدید. اساسا مناجات در ادبیات فارسی هم به نوعی به معنی راحت حرف زدن با خدا در یک جای خلوت است.
بله، نکته مهم ماجرا همین است که ما باید با خدا حرف بزنیم. تنها کسی که میتواند مشکل ما را حل کند، خود خداوند است، مطلقا هیچکس جز خداوند نمیتواند نیاز ما را برآورده کند. اگر اشتباه نکنم روایتی از حضرت امام حسین (ع) است که میگوید توکل یعنی اینکه شما یقین داشته باشید که مخلوق نه به شما سودی میرساند و نه زیانی. این نکته خیلی سطح بالایی است که ما فقط میتوانیم حرف آن را بزنیم، آن هم اگر بتوانیم. کار صعب و سختی است. اساساً دینداری کار سختی است.
نظر و نگاه خود من این است که حداقل در خلوت با خدا حرف بزنیم. من در کتاب «مناجات» خیلی راحت حرف زدم و باعث شد خیلیها اینطوری با خدا حرف بزنند. از زمان انتشار کتاب بسیار بازخورد داشتم که حرف دل ما را زدی.
در فضای مجازی، بهویژه اینستاگرام عکسهای زیادی از کتاب منتشر شد و بازخوردهای خوبی هم داشت. بنده، چون ناشرم میدانم عکس گرفتن از صفحات متعدد کتاب اتفاق نمیافتد مگر آنکه کتاب اثر خود را گذاشته باشد. خوشبختانه هم قطع و هم گرافیک اثر به کمک آمد و هم اینکه حرفهایی که زده شده، حرف مخاطب بوده است. در این مناجاتها حرف دلم را زدهام.
** در ادعیهای که از امامان معصوم (ع) و پیشوایان دین ما به جای مانده و توصیه شده هم عموما همین مفاهیم و درخواستها از خداوند مطرح است، اما آنچنان که شایسته است همهگیر نشده است؛ چرا؟
آنچه که از مفهوم دعا در فضای دینی ما مطرح شده، اولا به زبان عربی طرح شده و برای درک آن باید سواد عربی را افزایش دهیم و دیگر اینکه آنقدر که مطرح شده، به چشم نیامده است. مثال ساده آن صحیفه سجادیه است؛ صحیفه سجادیه هیچگاه آنطور که باید در جامعه ما معرفی و مطرح نشده است، در حالی که اگر لیست دعاهای امام سجاد (ع) در صحیفه را نگاه کنیم، همه نوع دعایی در آن هست، از مناجات شاکیان گرفته تا مناجات عارفان و صالحان و. اینها الگوی ما در مناجات و حرف زدن با خداست، اما، چون این الگو معرفی نمیشود و درباره آن حرف زده نمیشود، کتاب «مناجات» بنده به چشم میآید.
** البته مناجاتنامههای معروف و مشهور تاریخ ادبیات فارسی هم پیرو همین الگوی دعایی حضرات معصوم (ع) شکل گرفته و ابتدا حمد خداوند، بعد عجز انسان و بعد درخواست مطرح شده است، اما در یک فاصله طولانی ما دیگر مناجات نداشتیم و اتفاق نیفتاده است.
نکته مهم، عمومیت بخشیدن به این قضیه است. همه ما، من، شما، دوستان من و شما در سکوت و تنهاییمان با خداوند حرف میزنیم، اما بسیار اوقات یادمان میرود با خدا حرف بزنیم. یعنی دوست داریم افسرده باشیم، اما با خداوند حرف نزنیم. در حالی که خود خداوند میفرماید با من حرف بزنید «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً؛ در خلوت و با گریه با خدا خود حرف بزنید».
ما باید با خداوند حرف بزنیم. حداقل مسئله این است که در تنهایی و سختی باید با کسی که از ما بزرگتر است، حرف بزنیم و تنها کسی که از همه بزرگتر است، خداوند است.
مشکل این است که خیلی از ما با خداوند حرف نمیزنیم. شاید مناجاتهای کتاب «مناجات» بخشی از حرفهایی بود که آدمها دوست داشتند با خداوند بزنند و نزدند و یک دفعه در مواجه با این کتاب، مثلا آنجا که نوشته «خداوندا از دست و دل تنگ به تو پناه میبرم»، میبینند چقدر حرف دل آنها است.
** پیرو سخنان شما یک سوال پیش آمد، آن هم اینکه آیا همه حرف زدنهای ما با خداوند مناجات است؟
به اعتقاد من هرچه از خدا بخواهیم، مناجات است. براساس آیات و روایات، خداوند خواستن از خودش را دوست دارد. روایتی است که بندهای نماز میخواند و فرشتهها آن را بالا میبرند، خداوند میفرماید آن را برگردانید و وقتی فرشتهها دلیل آن را جویا میشوند، خداوند میفرماید این بنده نماز خواند و هیچ چیز از من نخواست، من این نماز را نمیخواهم.
یک اشتباهی هم در ترجمه آیه «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» اتفاق افتاده که معمولا آن را «بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را» یا «از من درخواست کنید تا شما را اجابت کنم» ترجمه شده است، درصورتی که خداوند در این آیه میفرمایند «من را بخواهید، تا اجابت کنم شما را». یعنی باید انتهای آرزوی ما خداوند باشد، وقتی خود خداوند را داشته باشیم او ما را از همه چیز بینیاز میکند. وگرنه اینکه از خداوند درخواست کنید تا اجابت شوید را که همه میتوانستند بگویند، نیاز نبود که خداوند بفرمایند.
** در بخش ابتدایی صحبتها اشارهای به نوشتن مناجاتهای کتاب «مناجات» در ماه مبارک رمضان داشتید؛ چقدر ایام این ماه را مناسب برای مناجات و حتی مناجاتخوانی میدانید؟
ماه رمضان شکارگاه رحمت خداوند است. اصلا قصد شعار دادن ندارم، اما ماه رمضان که در آن قرار داریم و ماه شعبان که پشت سر گذاشتیم، حقیقتا شکارگاه و موقعیت عجیبی برای نزدیک شدن به ملکوت خداوند است.
مشکل بزرگ ما این است که حرف زدن با خدا برای ما عادیسازی نشده است. بیایید حرف زدن با خدا را عادیسازی کنیم و شکارگاه بزرگ خداوند که ماه رمضان است و اتفاقات عجیبی در آن میافتد، موقعیت مناسبی برای حرف زدن و خواستن از خداوند است. باید به خداوند بگوییم «خدایا ما زمینگیر شدیم، ما را آسمانگیر کن» و حقیقتا ماه رمضان فصل آسمانگیر شدن است. البته به حجم دعا و خواستهها و این مسائل هم ربطی ندارد، زیرا خداوند «یعطی الکثیر بالقلیل» است. یک قدم که بنده بردارد، ده قدم خداوند برمیدارد و کم بنده را زیاد میکند.
ما باید به اعتقاد جدی برسیم که اولا خداوند خدا است و ثانیا محاسباتش با ما فرق دارد و یکجور دیگر محاسبه میکند. اگر بتوانیم به این سمت برویم که بپذیریم همه چیز دست خداوند است و هیچ چیز مطلقا دست هیچکس جز او نیست، میتوانیم به خودمان امیدوار باشیم.
خود خداوند میفرمایند تو به من خوش خیال باش من برای تو جبران میکنم و دعاها و مناجاتهایی که عرض کردم، وجهی از خوشخیالی به خداوند است و این خیال خوش به خداوند را خود او تعبیر خواهد کرد.
1402/01/09