«علیرضا قزوه»:
«علیرضا قزوه» در تازهترین کار خود، کتاب «نقاشی خدا» به حیطه داستان کودک ورود کرده که همزمان به سه زبان هندی، اردو و انگلیسی ترجمه و در هندوستان منتشر شده است.
علیرضا قزوه ماجرای نوشتن کتاب نقاشی خدا را اینطور تعریف میکند: به طور اتفاقی با کودکی در هند مواجه شدم که پدرش استاد زبان فارسی و از دوستان من بود. خانواده دوست هندیام خیلی عاشق حاج قاسم بودند. پدر بزرگ آنها در هند یک روحانی تقریباً شناخته شده است که در زمان جنگ تحمیلی در قم ساکن بود و با وجود هندی بودن به دفاع مقدس ما احترام میگذاشت و در مناطق جنگی چندبار حضور یافته بود. ایشان سردار سلیمانی را از قبل می شناخت وخانوادگی ایران و حاج قاسم را خیلی دوست داشتند.
خواب حاج قاسم
قزوه با اذعان اینکه این دختر که خاطرهاش را تعریف میکنم در قم به دنیا آمده و اکنون ۷ یا ۸ ساله است، ادامه داد: بعد از شهادت حاج قاسم این خانواده برای سردار عزاداری میکردند. این دختربچه از تلویزیون تصویرحاج قاسم را دیده بود که بچهای به او گل میدهد وایشان گل را میگیرد و بچه را نوازش میکند، این ارتباطی که حاج قاسم با بچهها گرفته بود برای این بچه یک ارتباط عاطفی ایجاد میکند که حاج قاسم را از صمیم قلب دوست داشته باشد. برای همین از پدر و مادرش میخواهد که برایش قصه حاج قاسم را تعریف کنند و شبها تا برایش قصهای از حاج قاسم نمیگفتند خوابش نمیبرده است. از قضا یک شب-نزدیک چهلم سردار سلیمانی- پدر به سفرمی رود و مادر هم بیمارمیشود و به دلیل کسالت سر شب میخوابد، اینطوری کسی برایش قصه نمی گوید. با ناراحتی و حسرت این که کاش یکی امشب برایم قصه حاج قاسم را میگفت، میخوابد و در عالم خواب حاج قاسم برایش قصه میگوید. روزی که پدرش برایم تعریف کرد «نرگس»- قهرمان قصه ما - چنین خوابی را دیده است، گفتم نرگس را بیاور تا ببینم. زمانی که نرگس را دیدم متوجه شدم به سه زبان اردو، فارسی و انگلیسی صحبت میکند. نرگس برایم خوابش را تعریف کرد و من علاقمند شدم که قصهاش را بنویسم.
عزم جزم
یک روز دکتر« سعیده حسین جانی» مدیر مرکز ترجمه حوزه هنری به دکتر قزوه میگوید:« دوست داریم کاری برای حاج قاسم انجام دهیم. میخواهیم برای حاج قاسم قصهای نوشته شود، فرقی نمیکند در حوزه کودک یا بزرگسال باشد.» چون مرکز ترجمه حوزه هنری در مسیر کربلا و راه پیمایی اربعین هرسال قصههایی را به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی آماده و بین کودکان شرکتکننده در راهپیمایی اربعین تقسیم میکردند. قزوه ماجرای خواب نرگس را برای دکتر حسین جانی تعریف میکند و ایشان از قصه خوششان آمد و از قزوه می پرسند: « میتوانی قصهاش را بنویسی؟ » این نویسنده در ادامه ماجرا را اینطور تعریف میکند: من رمان بزرگسال، نثر ادبی، سفرنامه، شعر نوشته و پژوهش ادبی و نسخهشناسی کار کرده بودم، ولی تا به حال داستان کودک ننوشته بودم اما نیت کردم که تمام تلاشم را برای نوشتن این داستان انجام دهم. در همین اثنا حاج قاسم به خوابم آمد که نامهای به دستش گرفته بود و با شادی به سمت من آورد. به سردار گفتم: « پیش من یک چای بخور»ایشان گفت: « وقت ندارم و باید زودتر بروم.» نامه را ندیدم که چه بود، فقط دیدم نامهای را به طرف من گرفت. صبح که بیدار شدم از خوابی که دیده بودم بسیار خوشحال بودم و با خودم گفتم هرطور شده باید این قصه را بنویسم. قصههای کودکان را نگاه کردم، با بسیاری از نویسندههای کودک آشنا بودم. حدوداً ۱۵ بار داستان بازنویسی کردم و دوستان دیدند و ویراستاری نهایی هم توسط دوست نویسندهام« کاظم مزینانی» انجام و کار نهایی شد.« مهرک» وابسته به انتشارات« سوره مهر» این کتاب را تصویب کرد که چاپ شود. پیش از چاپ در ایران، در هندوستان به زبان اردو، هندی و انگلیسی ترجمه و چاپ به همراه زبان اصلی رونمایی شد.
نرگس در ایران
به گفته نویسنده کتاب نقاشی خدا ماموریتم در هندوستان تمام شد و به ایران برگشتم. چون پدرنرگس به بچه هایش قول داده بود که آن ها را حتماً سر قبر حاج قاسم ببرد، هم زمان با ما خانواده اش به ایران آمدند. اتفاقاً با هم به کرمان رفتیم و در آن مراسم هم نرگس و پدرش صحبت کردند. در تهران هم در حوزه هنری سالن سلمان هراتی بزرگداشت گرفتیم و کتاب رونمایی شد.
قزوه افزود: در آیین رونمایی کتاب، نرگس و مادر و پدرش هم حضور داشتند. مادر نرگس شاعر فارسی زبان است؛ در هند۱۴-۱۵ شاعر فارسی زبان داریم که ۲ نفرشان خانمند که یکی از این خانمها مادر نرگس است. نکته مهم این که زینب دختر حاج قاسم با آنها تماس گرفت و اظهار خوشحالی کرد. حتی نرگس و خانوادهاش هم حضوری با خانواده سردار سلیمانی ملاقات کردند.
سرزمین دوستیها
داستان نقاشی خدا در هند رخ داده و قهرمان آن یک دختر هندی مسلمان است. فضای قصه تداعیکننده سرزمین رفاقتها و دوستی هاست. قزوه با بیان اینکه من در این قصه نگاهی به کنار هم زندگی کردن هندوها و مسلمانها کردم، اظهار داشت: البته بین مسلمانها هم اهل سنت و شیعه هستند، بچهها را در یک مدرسه و محیط رفاقت قرار دادم. این بچه در آنجا رفیقی دارد که هندو است و مادر بزرگش به نام« خاله آشا» برای آنها قصههای هندویی تعریف میکند. بهعنوان راوی بخشی از قصههای هندویی، از آداب و رسوم ایرانی و قصههای ایرانی چند قصه میگوید. یکی دوتا از قصهها، قصههای حاج قاسم است که برای بچههای آنجا تعریف میکند. اما محور اصلی و نقطه اوج داستان قصه« آهوها» است.
دعای آهوها
قصه آهوها که در کتاب آمده واقعیت دارد و به زمان جنگ تحمیلی برمی گردد. حاج قاسم در منطقه عملیاتی کلاه آهنی به سر نمیگذاشته است و کلاهش را به یکی از بچهها داده بود. وقتی حاجی به منطقه میرفته تیر از بغل گوش حاج قاسم رده میشده ولی به بدنش اصابت نمی کرده است، همان موقع وقتی با تهران تماس میگیرد میفهمد در تهران برف آمده حاج قاسم میگوید: برای آهوها غذا بگذارید، آهوان کوه در برف غذا ندارند! بچهها ناراحت میشوند و میگویند: حاجی ما اینجا خودمان غذا نداریم و نان خالی میخوریم، چرا آنقدر که حواست به آهوهاست به ما نیست؟ حاج قاسم میگوید: از دعای آن آهو هاست که تیر به ما نمیخورد.
نقاشی خدا
ازاین نویسنده درباره وجه تسمیه اسم کتاب می پرسیم پاسخ می دهد: بعد از تولد خواهر نرگس حاج قاسم به منزل آنها میرود. نرگس خیلی کوچک بوده و برای حاج قاسم شیرین زبان میکرده است. وقتی نرگس موی حاج قاسم را میبیند- موهایش یک دست سفید و خوشگل بوده است- میگوید: من روی مویت نقاشی کنم؟ حاج قاسم میگوید: اگر بخواهی درخت بکشی میریزد.! بعد از شهادت حاج قاسم در خوابی که نرگس میبیند تمام موهای حاج قاسم آنطور که نرگس دوست داشته نقاشی شده بود و این نقاشی خداست.
نقاشی خدا در هند
«مهدی باقرخان» و« صادق خان جونپوری» با نظارت و همراهی «سرویش تریپاتی» و «بلرام شکلا» کار ترجمه این آثار را به زبانهای اردو و انگلیسی برعهده داشتهاند.کار تصویرگری کتاب را « مرجان ترنج» انجام داده است. این نویسنده اظهار امیدواری میکند که این کتاب به زبانهای دیگر ترجمه شود. وی در باره بازخوردهایی که از ترجمه و انتشار این کتاب در هندگرفته میگوید: من دو سه هفته بعداز رونمایی کتاب به ایران برگشتم و خیلی از بازخوردها خبر ندارم. علیرضا قزوه در باره کمکی که داستان برایشناساندن حاج قاسم میکند، گفت: ادبیات کارکرد خیلی بالایی دارد و داستان و ادبیات می تواند خیلی عمیق و ریشه دار در قشر نوجوان و جوان تأثیرگذار باشد. من در حدتوانم قدمی برداشتم و چه خوب است نویسندههای دیگر هم بیایند و در این حوزه بنویسند.
1400/10/26