«فهمیدم مرد بالاسرشون نیست و مرد کوچیک خونه حواسشو جمع همه چی میکنه اما درست در لحظهای که تلاش میکردم حس غریبه بودن از بین بره، یه جمله قلبم رو تکون داد.
-دست شما درد نکنه. چرا انقدر زحمت کشیدید؟ همون که اون روز فرستادید کافی بود بخدا. صابر نشونی شما رو داد... .»