به گزارش نهضت، ماجرا از آن روزی آغاز شد که حجت الاسلام پولادخانی امام روستای تالش محله فتوک شهرستان رامسر شد. او میگوید: وقتی به این روستا آمدیم در نزدیکی خانه امان روی دیوار نوشته بود «نانوایی لواش ۱۰۰متر جلوتر». این نوشته برای من و خانواده که چند وقتی بود در این منطقه ساکن بودیم و طعم نان تازه و داغ را نچشیده بودیم بسیار خوشحال کننده بود، چون در این روستا نانهایی که بر سر سفره مردم قرار میگرفت نانهای لواش سرد و بسته بندی بود که با قیمت بالاتر و کیفیت پایین به دست مردم میرسید.
وی در ادامه گفت: صبح روز بعد با امید و خوشحالی برای تهیه نان تازه به سمت نانوایی رفتم، ولی در کمال تعجب متوجه شدم نانوایی تعطیل است. همه جای مغازه نانوایی را خاک گرفته بود و این یعنی مدت هاست که از اینجا تعطیل است.
تعطیلی نانوایی به خاطر یک اختلاف
این روحانی جوان ادامه میدهد: با پرس و جو از اهالی روستا مطلع شدم که نانوایی به علت اختلافاتی که بین صاحب ملک و نانوای محل به وجود آمده تعطیل است. تالش محله در مسیر ۳ روستای اصلی با جمعیت بیش از ۲هزار نفر قرار دارد و به همین خاطر تعطیل بودن این نانوایی برای اهالی روستا و چند روستای دیگر مشکل ایجاد کرده بود.
تلاش برای بازگشایی نانوایی
حجت الاسلام پولادخانی میگوید: درانجام کار خیر، نباید صبر کرد. شب همان روزی که متوجه جریان نانوایی شدم مصادف با اولین شب حضور من در روستا بود. طبق معمول برای معارفه، مسئولین و بزرگان روستا مانند بخشدار، شورا، دهیار و بقیه مسئولین نیز حضور داشتند. بر خلاف عرف بین دو نماز به جای اینکه به بیان احکام و حدیث بپردازم فرصت را مغتنم شمردم و خطاب به بخشدار گفتم اگر او به جای این مردم در این روستا ساکن بود چه میکرد؟ چرا مردم باید با هزینه مضاعف نانی بی کیفیت تهیه کنند، بر طبق عادت قول پیگیری برای شروع به کار نانوایی دادند، ولی این برای من کافی نبود.
وی در ادامه گفت: در قدم بعدی به سراغ مردم رفتم. با مردم صحبت کردم و با همیاری آنها استشهادیهای فراهم شد تا بتوانم به عنوان نماینده مردم خواستهی آنها را عملی کنم. سپس جلسهای در مسجد تشکیل دادیم. در این جلسه دهیار، صاحب نانوایی و نانوا حضور داشتند. کادر سختی پیش رویم بود، در ابتدای جلسه صاحب نانوایی گفت دیگر مغازه اش رات در اختیار ما نمیگذارد. او میگفت این نانوایی برایش سودی نداشته که هیچ حتی بدهی هم داشته است.
حاج آقا پولادخانی گفت: میدانستم برای حل مسئله باید او را راضی کنم. باید هرجوری که بود بدهی صاحب ملک را تسویه میکردیم. این جای کار بود که به سراغ خیرین محل رفتم. با شناسایی خیرین محله بدهی نانوایی را پرداخت کردیم و کلید مغازه را گرفتیم.
وقتی تنور نانوایی روشن شد
پولادخانی میگوید: با کمک نانوا جوانان محل را برای تمیز کردن و مهیا کردن نانوایی فراخواندیم. برای من که تازه کارم را در اینجا آغاز کرده بودم اطمینان جوانان به من خیلی شیرین بود.
وی ادامه داد: بعد از چند روز نان تازه و داغ بر سر سفره مردم آماده شد. شروع به کار کردن نانوایی مانند بمبی در روستا صدا کرد و همه مردم به آنجا آمدند و همین امر یکی از عواملی شد که مردم به مسجد بیابند و از مشکلاتشان بگویند. به دنبال حل مشکل نانوایی، نبود آرایشگاه و خط تاکسی و نبود دستگاه عابر بانک نیز به کمک مردم حل شد.