۱ آذر | توصیه حجتالاسلام قمی به دانشآموزان در رویداد ملی سفارتخانههای مقاومت:
سراغ ارتباط گرفتن با دانشآموزان کشورهای محور مقاومت بروید
بنیاد نوجوان | پرورش نسلی همدل و مسئول در خراسان رضوی؛
وقتی آخرین تابلو نصب شد و وسایلشان را جمع کردند تا به مشهد برگردند، علی با خود فکر کرد: «این فقط شروع است. این آخرین باری نیست که به اینجا میآیم.» او حس میکرد که این تجربه، شعلهای در وجودش زنده کرده است؛ احساس تعلق به جامعه، مسئولیت برای کمک به دیگران و ارزش کار تیمی.
به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، همهچیز از یک روز جمعه معمولی شروع شد، وقتی علی، پسر نوجوانی از محلههای حاشیهای مشهد، با بیحوصلگی تلفن همراهش را برداشت تا پیامهای جدیدش را چک کند؛ مثل همیشه چند پیام تبلیغاتی و چند مکالمه معمولی در انتظارش بود، اما ناگهان چشمش به یک پیام متفاوت از یکی از دوستانش افتاد؛ دعوت به یک اردوی جهادی. علی که همیشه فکر میکرد اردوهای جهادی فقط برای بزرگترهاست، کنجکاو شد. اما این بار داستان فرق داشت. حرف از «نوجهادانه» بود، یک اردوی جهادی ویژه نوجوانان. همین جمله، جرقهای در ذهنش زد.
علی چندان مطمئن نبود که آیا میتواند در این فعالیت شرکت کند یا نه. اما آن پیام ذهنش را پر از تصویر از جاهایی کرد که هیچوقت از نزدیک ندیده بود. او تا آن روز حتی به فکرش هم نرسیده بود که زندگی در مناطق محروم چگونه میتواند باشد. کنجکاوی مثل خوره به جانش افتاده بود. تصمیم گرفت با مادرش حرف بزند. بعد از چند لحظه تردید، اجازه گرفت و به یک اردوی دو روزه پا گذاشت؛ آخر هفتهای که قرار بود برای همیشه نگاهش به زندگی را تغییر دهد.
اولین روز سفر، اتوبوس نوجوانها با صدای خندههایشان و شوخیهایی که رد و بدل میشد، به سمت روستایی در حومه مشهد حرکت کرد. روستایی که علی حتی نامش را هم نشنیده بود. وقتی به مقصد رسیدند، نگاه علی روی ساختمانهای نیمهویران و خیابانهای خاکی خیره شد. حالا دیگر همهچیز واقعی به نظر میآمد. مدرسهای که نیاز به رنگآمیزی داشت، پارکی که نیمکتهایش شکسته بود، و کودکانی که با لبخندهایشان به استقبال نوجوانها آمده بودند.
علی به همراه دوستانش مشغول به کار شد. قلمموهایشان را به دست گرفتند و شروع به رنگآمیزی دیوارهای مدرسه کردند. هر ضربه قلممو، چیزی را در درون علی تغییر میداد. برای اولین بار، او از نزدیک فهمید که زندگی چقدر برای بعضیها سختتر است. اما چیزی که بیشتر از همه او را تحت تأثیر قرار داد، این بود که او و دوستانش، با دستان کوچک و کارهای سادهشان، میتوانستند تغییری هرچند کوچک در زندگی دیگران ایجاد کنند.
بعد از یک روز سخت، اما پرانرژی، شب در خوابگاه موقتیشان دور هم جمع شدند. یکی از مربیان جهادی، داستانهایی از کارهای بزرگی که نوجوانهای قبلی انجام داده بودند، تعریف کرد. علی متوجه شد که نوجهادانه فقط درباره ساختن و تعمیرات نیست؛ این برنامه یک درس بزرگتر در مورد مسئولیتپذیری و همدلی است. او فهمید که کار کردن در کنار دیگران و کمک به کسانی که نیاز به یاری دارند، به او حس خوبی میدهد که پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود.
روز بعد، وقتی نوبت به بهبود فضای پارک محله رسید، علی و دوستانش با انرژی بیشتری کار کردند. هر لبخندی که از مردم محلی میدیدند، انگیزههایشان را بیشتر میکرد.
وقتی آخرین تابلو نصب شد و وسایلشان را جمع کردند تا به مشهد برگردند، علی با خود فکر کرد: «این فقط شروع است. این آخرین باری نیست که به اینجا میآیم.» او حس میکرد که این تجربه، شعلهای در وجودش زنده کرده است؛ احساس تعلق به جامعه، مسئولیت برای کمک به دیگران و ارزش کار تیمی.
اما این فقط شروع سفر علی بود. چند هفته بعد، یکی از دوستانش درباره نوآوینه با او صحبت کرد؛ باشگاهی رسانهای که قرار بود به نوجوانها مثل او کمک کند تا استعدادهایشان را در زمینه رسانه شکوفا کنند. علی همیشه علاقهمند به نوشتن بود و حالا فرصتی مییافت تا در یک محیط حرفهای رشد کند.
وقتی اولین جلسهاش در نوآوینه را برگزار کرد، وارد دنیای جدیدی شد. نوجوانانی مثل خودش که در حال تهیه برنامههای تلویزیونی بودند و با اشتیاق روی فیلمنامهها و برنامهریزیهایشان کار میکردند. مربیانشان از آنها حمایت میکردند تا ایدههایشان را به تولیدات واقعی تبدیل کنند. برنامه «جدی بگیریم» یکی از اولین پروژههایی بود که علی در آن شرکت کرد. او به همراه دوستانش مطالبی درباره دغدغههای نوجوانان نوشت و از این فرصت استفاده کرد تا از طریق رسانه، پیامش را به دیگران منتقل کند.
حالا علی نه تنها به نوجهادانه ادامه میداد، بلکه به یک رسانهگر جوان هم تبدیل شده بود که میدانست چگونه از صدای خودش برای ایجاد تغییر استفاده کند.
نوجوانانهها، نوجهادانهها و نوآوینهها هر کدام بخشهای مختلفی از زندگی علی را شکل داده بودند. او به عنوان یک نوجوان، از یادگیریهای نظری به فعالیتهای عملی رسیده بود و فهمیده بود که تغییر از خود ما شروع میشود. او نه تنها به محلهها و مناطق محروم کمک کرده بود، بلکه خودش نیز تغییر کرده بود: مسئولتر، همدلتر و آمادهتر برای مواجهه با چالشهای آینده.
این روایت، تنها داستان علی نیست؛ این داستان صدها نوجوان مشهدی است که هر هفته در این برنامهها شرکت میکنند، نه فقط برای کمک به جامعه، بلکه برای ساختن خودشان به عنوان افرادی که در آینده میتوانند تأثیرگذار باشند. نوجوانانهها بستری برای رشد فردی و اجتماعی نوجوانان است، نوجهادانهها فرصتی برای جهاد و مسئولیتپذیری، و نوآوینهها سکویی برای بروز خلاقیتهای رسانهای.
چرا فعالیتهای نوجوانانه اهمیت دارند؟
در دنیای امروزی، نوجوانان به دنبال یافتن هویتی مستقل و معنایی در زندگی هستند، و این همان جایی است که طرحهای نوجوانانه، نوجهادانه و نوآوینه در خراسان و مشهد به میدان میآیند. این برنامهها فقط فعالیتهای ساده اجتماعی نیستند؛ بلکه بستری برای پرورش یک نسل تازه از نوجوانان است که علاوه بر مهارتآموزی، روحیهای قدرتمند، همدل و خلاق در وجودشان شکل میگیرد.
نوجوانانهها، نوجهادانهها و نوآوینهها هر کدام به نوعی به رشد همهجانبه نوجوانان کمک میکنند. در جهانی که نیاز به جوانان همدل، خلاق و مسئولیتپذیر بیش از همیشه حس میشود، این طرحها نه تنها به پرورش مهارتهای فنی و اجتماعی میپردازند، بلکه نوجوانان را از نظر اخلاقی و معنوی نیز تقویت میکنند.
این برنامهها به نوجوانان چشماندازی وسیعتر از زندگی میدهند و آنها را به جامعه پیوند میدهند، جایی که میتوانند سهم خود را در ساختن آیندهای بهتر ایفا کنند. با تربیت نسل جدیدی از انسانهای مسئول و خلاق، جامعهای پایدارتر و پویاتر رقم خواهد خورد؛ جامعهای که با دستهای کوچک، کارهای بزرگ انجام میدهد.
منبع: روزنامه جوان
1403/07/12
T
T