۹ خرداد | حجتالاسلام قمی در صفه شخصی خود نوشت؛
صهیونیست میکُشد، چون میداند اگر فرصتِ روایت و نجات بدهد، میبازد
حوزه هنری | بازخوانی گفتوگو با بهروز افخمی؛
بهروز افخمی در گفتوگویی که با شماره دهم مجله سوره داشته از فراز و فرود ساخت فیلم «صبح اعدام»؛ یک دغدغه ۲۵ ساله حرف زده که در ادامه میتوانید آن را مطالعه کنید.
به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، بهروز افخمی در گفتوگویی که با شماره دهم مجله سوره داشته از فراز و فرود ساخت فیلم «صبح اعدام»؛ یک دغدغه ۲۵ ساله حرف زده که مرور آن در ایام اکران عمومی این فیلم خالی از لطف نخواهد بود.
«۶:۳۰ صبح سال ۱۳۴۲ شمسی، سربازها آمادهاند برای تیرباران، دو نفر به تیرک بسته شده و چشمبند دارند. او که طیب صدایش میکنند به سربازی میگوید به آن سید بگو، خیلیها شما را دیدند و خریدند، ما شما را ندیده، خریدیم.آن یکی بسته شده به تیر، حاج اسماعیل رضایی است، قبل از تیرباران، در آخرین لحظه به عکاسان حاضر در مراسم اعدام میگوید: ای عکاسها، عکس ما را بگیرید، اینها سند روسفیدی ما در روز قیامت خواهد بود.صدای چکاندن ماشه و فلش دوربینها همزمان میشود.»
آنچه از پیش چشمتان گذشت، روایتی کوتاه و مستند از لحظات پایانی زندگی و اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی دو نفر از مبارزان زمان رژیم پهلوی است. اما یک ساعت و نیم پایانی این دو مبارز چطور گذشته، سوالی است که بهروز افخمی تلاش کرده با ساخت «صبح اعدام» در مدیوم سینما به آن پاسخ دهد. «صبح اعدام»ی که فراز و فرودی طولانی برای تا به پرده نقرهای رسیدن، طی کرده.
در ادامه به مرور برشهایی از گفتوگو منتشر شده در شماره دهم مجله سوره با بهروز افخمی (به مورخ اسفند ۱۴۰۲) میپردازیم که از زبان صاحب اثر، درباره «صبح اعدام» شنیدن، لطف دیگری دارد.
ماجرای ساخت سریالی که به «صبح اعدام» ختم شد
حدود ۲۵ سال پیش در جریان تحقیقات برای سریالسازی درباره هیأتهای مؤتلفه و حاج مهدی عراقی، به گزارش تیرباران طیب و حاج اسماعیل رسیدم و نظر مرا جلب کرد. خبرنگاری جرأت کرده بود و آن کاری را انجام داده بود که حاج اسماعیل و طیب میخواستند.
او تمام مکالمات این افراد در صحنه اعدام را گزارش کرده بود، مکالماتی که شامل وصیتنامه طولانی حاج اسماعیل بود. وصیتنامه، صورتی از تقسیم داراییها داشت و نقشه شاه را خنثی کرد.
گزارشی که روزنامه کیهان از اطلاعات این واقعه کار کرده بود با گزارش جمع و جور روزنامه اطلاعات از همین ماجرا خیلی فرق داشت. خبرنگار کیهان که ذوق داستان گویی داشت و در گزارش خود باخلاقیت خبر تیرباران را اعلام کرده بود طوری که برای همیشه در ذهن من ماند.
این چهار نفرِ «صبح اعدام»
فیلم «صبح اعدام» داستان سه یا چهار نفر است نه دو نفر در فیلم طیب و حاج اسماعیل دیده میشوند طیب شخصیت شناخته شده و کم حرفی است در واقع راه و رسم لوتیها این نیست که خیلی حرف بزنند. مخصوصاً موقعی که آنها را گرفتهاند و در انتظار اعدام هستند؛ در این موقعیت هر حرکتی ممکن است به حساب ترسیدن گذاشته شود در فیلم به تدریج حاج اسماعیل بیشتر شناخته میشود و بروز و جلوه پیدا میکند، اما فیلم «صبح اعدام»، داستان دو نفر دیگر هم هست یکی کلیددار طیب و دیگری خبرنگار که صداو روایت اینها در فیلم است. کلید دار کسی است که حساب و کتاب مالی طیب را در دست دارد .کلیددار چیزی مثل مباشر خانوادگی است.
مرز باریک جوانمردی و آشوبگری
موقعیت «صبح اعدام»، اعدام دو مرد و معترض سیاسی است. این دو نفر در لحظه اعدام گیج و مردد نیستند و میدانند برای چه اعدام میشوند. این مضمون پهلوانی است و با آشوبگری کور تفاوت دارد.
آشوبگری که صرف ماجراجویی باشد، با جوانمردی مرز خیلی باریکی دارد. مرد، به طور طبیعی میل به جدال جنگ و حتی قتال دارد مرد به طور طبیعی چنین خصوصیتی دارد این که شما در جنگ جوان مردی را رعایت کنید اصل مطلب است؛ آن چیزی که پهلوان ایرانی را از تروریست جدا میکند.
ماجرای آن ذکر خفیه
اواسط فیلمبرداری بود که به نظرم آمد در لحظهای که حاج اسماعیل تیر میخورد باید ذکر خفی «یا زهرا» را بلند بگوید اما آن را نگفتم تا بازیگر نداند چه کار قرار است انجام دهد دو ساعت قبل از فیلمبرداری این نما، چطور ادا کردن آن را گفتم اینکه نفس براثر ضربه گلولهها حبس شده و در نهایت یک نفس بیرون میدهید و میگویید «یا زهرا». این نما برای بچههای گروه فیلمبرداری هم غافل گیرکننده بود. «یا زهرا» را گذاشتم چون میدانستم این نما به سایه مادر در پشت شیشه داخل خانه برش میخورد، زهرا مادر است و مادر در همان لحظه برای اینکه نماز قضا نشود میآید که نماز بخواند و تبدیل به شخصیت انتهایی داستان میشود.
1404/03/08
T
T