سازمان دارالقرآن الکریم | در گفتوگو با سید محسن میرباقری عنوان شد؛
نقش قرآن در هدایت نسل جوان در برابر جریانهای فکری دنیاگرا
«زهرا کاردانی» نویسنده کتاب «زن آقا»:
«زهرا کاردانی» نویسنده کتاب «زن آقا» که شرح سفر ۳۰ روزه همسر یک مبلغ به یکی از روستاهای جنوب ایران است میگوید: نویسندگی سبک و سلوک زندگی است.
به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، کتاب زن آقا روایتی صادقانه و بیآلایش از سبک زندگی خانوادههای جامعه روحانی است. زن و شوهری طلبه هر سال در ماههای رمضان و محرم برای تبلیغات مذهبی به نقاط مختلف ایران سفر میکنند، این کتاب شرح سفر ۳۰ روزه این خانواده به یکی از روستاهای جنوب ایران در سال ۱۳۹۶ است. « زهرا کاردانی »متولد ۱۳۶۸ شهر مقدس مشهد و تحصیل کرده رشته گرافیک است. سال۸۹ با همسرش که مهندس برق بوده ازدواج میکند و بعد از مدتی تصمیم میگیرند که در حوزه علمیه تحصیل کنند. این کتاب شهر سفر تبلیغی آنها به یکی از روستاهای استان فارس است. زهرا کاردانی در گفتگو با خبرنگار روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی با زبان و ادبیاتی صادقانه تمام وقایع را شرح میدهد و تصاویری که در پایان کتاب وجود دارد به باورپذیری داستان میافزاید. نویسنده که راوی کتاب هم است با دقت فراوان جزئیات زندگی، روابط و آداب و رسوم مردم این روستای جنوبی را توضیح میدهد اما تمرکز اصلی داستان، بیش از هر چیزی بر سبک زندگی واقعی خانوادههای طلبه است. گفتگو ما را بخوانید.
از چگونگی شکلگیری کتاب زن آقا بگویید؟
سال۹۱نویسندگی را با نوشتن داستان کوتاه شروع کردم. اولین سالی که به کلاس داستاننویسی رفتم استادهای داستاننویسی میگفتند: نویسندگی سبک و سلوک زندگی است. سال ۹۶ به همراه همسرم به یکی از روستاهای استان فارس رفتیم چراکه خاطرهنگاری یکی از تمرینهای نویسندگی و داستاننویسی است خاطرات این سفر را مینوشتم. بعد از اتمام ماه مبارک رمضان، احساس کردم این خاطرات جذابیت دارد و میشود به طورجدی به آن نگاه کرد. شهریور آن سال در یک جشنواره شرکت کردم و بعد از کسب رتبه نخست سفرنامه، به فکر چاپ افتادم و آن کتاب سال ۹۷ توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسید، خوشبختانه مورد استقبال خوب قرار گرفت و در عرض ۴ماه به چاپ هشتم رسید و هم اکنون به چاپ چهاردهم رسیده است.
اگر شریکة الامامی بخواهد روایت زندگی و سفرهای خود را بنویسد چه توصیهای میکنید؟
هرقدر شما با کتاب خواندن عجین باشید بهتر میتوانید چیزی را که در ذهنتان است بنویسید. باید با کتاب خواندن عجین باشید که ظرف وجودیتان با کلمه انباشته شود تا موقعی که میخواهی درباره چیزی حرف بزنی خودش سرازیر شود. متأسفانه ما مطالعه نمیکنیم و کتاب نمیخوانیم. من خواندن کتاب را به همه کسانی که قصد نوشتن دارند توصیه میکنم. در کتاب زن آقا هم به این نکته اشاره کردهام که در سفرهایم همیشه به جز قرآن و کتابهای تبلیغی_ رمان هم همراه خود میبرم. کسی که ذهنش پر از کلمه است خیلی راحتتر مینویسد وقتی میخواهد ماجرا را تعریف کند با جزئیات بیشتری تعریف میکند. نکتهای که موقع نوشتن باید دقت کرد این است که دیگرانی که من را نمیشناسند درباره زندگی من چه کنجکاویهایی دارند؟ اینکه من امروز صبحانه چی خوردم چند سال بعد برای خود من هم جذابیت ندارد چه برسد دیگر اما اتفاق برای آدمها مهم است خوب است که از اتفاقهای زندگیمان بنویسیم نه روتین زندگیمان. بهعنوان مثال نحوه زندگی همسر یک طلبه در روستاهای دورافتاده یک اتفاق است که جذابیت هم دارد. سؤالهایی که مردم از همسر یک طلبه میپرسند سرآغاز آشنایی با مشکلات و دردهای آنهاست- حتی راهی که برای یافتن پاسخ طی میشود برای من طلبه بسیار عادی است اما برای مردم معمولی عادی نیست آنها باید بدانند برای یک سؤال ساده که از یک شریکة الامام میپرسند چه راهی را طی میشود.
اتفاق و حادثهای بود که برایتان جذابیت بیشتری داشت؟
به لحاط جذابیت آن قلابی که در تمام کتاب است و« تم جادو» به کتاب میدهد- معدود افرادی که با حضور ما مخالف بودند قصد داشتند با جادو ما را آزار بدهند- الان برای من جذاب است اگر بخواهم با جزییات بیشتر بگویم، در واقع ترسناک بود الان که بهش نگاه میکنم میبینم برای من جذابیت دارد. یا زمانی که در مزرعه حاج عبدالله شاهگل میرفتیم و از دغدغههای دیگر رها میشدیم و آرامش پیدا میکردم.
ضرورت نوشتن این نوع سفرنامهها چیست؟
سالیان مدیدی از عمر حوزه علمیه میگذرد و نمیدانم چندسال است که همسران طلبه همراه همسرانشان میروند، قبل از انقلاب هم طلبههای نجف همراه همسرانشان به روستاها برای تبلیغ میرفتند. دراین بین کمتر صحبتی از فرزندان طلبهها شده است. تجربهای که در این سفر کردم نسبتاً دربرابر تجربهای که دوستان دیگر من داشتند سخت نیست یا چند سال بعد جایی در جنوب استان کرمان رفتیم فاجعه بود بعد از این همه مدت هنوز نتوانستم ذهنم را جمع کنم و دربارهاش بنویسم آنقدر که سخت گذشت. چه کسی درباره این سختیها حرفزده و کی شنیده است؟
بازخوردی از کتاب گرفتهاید؟ مثبت یا منفی.
بازخوردها زیاد بوده است. جالب اینکه کسانی که در شرایط خودمان هستند اصولاً بازخورد منفی داشتند طلبهها و همسرانشان! فکر میکردند نقل جزئیات مثل چیزهایی که در کتاب زن آقا آمده خیلی کار قشنگی نیست و دوست نداشتند جزئیات بهصورت عمومی بیان شود.
در مورد جزییات مثال میزنید؟
مثلاً به من خرده میگرفتند چه ضرورتی داشت که در مورد دستشویی رفتن بچهتان صحبت کنید؟! قضیه این بود که ۲ روز کاملاً آب روستا قطع و همه ظرفها تل انبارشده بود. ما برای همه موارد ضروری دچار مشکل شده بودیم. مردم روستا همگی منبع آب داشتند و هنگامی که آ ب لوله کشی قطع میشد از آب منبع استفاده میکردند اما منبع مسجد خالی بودو آبی نداشتیم و برای دستشویی رفتن مجبور بودیم به منزل اهالی روستا برویم. قسمتی را که تعریف میکنم اینطوری است که پسرم دستشویی دارد و من به همراه فرزندم به منزل یکی از اهالی روستا که نزدیک مسجد است میرویم و من از این خانم میپرسم تا کی آب قطع است؟ مردم آنجا یک نوع خونسردی خاصی داشتند اصلاً حس اعتراض نداشتند وقتی آب قطع میشد میگفتند حالا آب منبع است استفاده میکنیم تا وصل شود. زن آقا آنقدر پیگیر میشود که این خانم میرود و از دفترچه تلفن شماره پسر یکی از اهالی روستا را که در سازمان آب کار میکند میگیرد و بهش میگوید آب روستا قطع است و من به زن آقا میگویم ان شاالله وصل میشود اما زن آقا بیتابی میکند. جالب اینکه اپراتور گفت: مگرآبتان قطع شده است؟ چرا اینقدر دیر خبر دادید؟ اصلاً در جریان نبود! به نظرم باید گفته شود تا مردم بدانند که این روحانی بنده خدا که هرسال یک ماه میرود در یک روستا دورأفتاده از زندگی و رفاه خودش میگذرد چه شرایطی را میگذراند.
بهعنوان سؤال آخر: شما به جز کتاب زن آقا کتابهای «خیابان۲۰۴ » و «قربانی شهریور» را به چاپ رساندید در باره این کتابهای هم به طور خلاصه توضیح میدهید؟
کتاب قربانی شهریور روایت مستأجری است از زبان مستأجرها و صاحبخانهها و مشاور املاک اما کتاب خیابان ۲۰۴ درباره بازماندگان حادثه منا است. این کتاب ۴ بخش دارد۱-کسانی که با این شهدا همراه بودند و تنها بازگشتند. ۲-کارگزاران حج و زیارت ۳- کسانی که خودشان در این حادثه آسیب دیدند و به کشوربرگشتند. ۴- خانوادههایی که ایران بودند ویکی از اعضای خانوادهشان شهید شدند. من پادکستی درباره حج ۶۶ گوش میکردم که یکسری اطلاعات درست و نادرست در این پادکست مطرح شده بود که تابه حال نشنیده بودم. آن زمان من با خودم گفتم چرا میگذاریم دیگران روایت کنند؟ آنقدر سکوت میکنیم تا یک نفر در مورد آن توضیحات غیر واقعی میدهد و مرجع جوانها میشود. یکی از کسانی که در حادثه منا حضور داشت میگفت همان شب در هتل حتی شبکههای ورزشی عربستان میگفتند که این حادثه به خاطر ایرانیها به وجود آمده است آنها مسیر رفت را برگشتند. از همان روز نخست عربستان شروع کرد. اما هیچ روایت ایرانی وجود ندارد چرا ما دست روی دست میگذاریم؟ ما باید تبیین کنیم که چه اتفاقی افتاده است تا مردم آگاه شوند
1401/01/24
T
T