فدای جان به پای آرمان

به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، در کوچه پس کوچه های نمناک شهرستان نور، جایی  میان آواز گنجشکها و بوی نان تازه نوزادی به تاریخ  دهم تیرماه سال ۱۳۳۷ مهمان زمین شد. پدر و  مادرش نام باقر» را برایش برگزیدند و در دامان مهر  خود با عشق به اهل بیت علیهم السلام پرورشش دادند و  روحش را از نور ایمان سیراب کردند. در هفت سالگی  راهی مدرسه شد؛ اما تا کلاس سوم بیشتر ادامه نداد.درس و مشق را دوست داد؛ ولی نه بیشتر از پدر و خانواده اش زودتر از آنچه باید قدم به دنیای مردانگی  گذاشت سوزن به دست گرفت و کنار پدر در مغازه  خیاطی مشغول به کار شد تا باری از دوش زندگی بردارد. 

سال ها گذشت هنوز نوجوانی اش به پایان نرسیده بود که نوای شعارهای مردم علیه ظلم و فساد شاهنشاهی درگوشه و کنار شهر پیچید باقر هم بی هراس با دلی لبریز از غیرت و مشت های گره کرده  به موج خروشان مردم پیوست. 

در سال های پس از پیروزی انقلاب، وقتی نوبت به  خدمت به اسلام و انقلاب رسید، بی درنگ پا به میدان  گذاشت به سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان نور  پیوست و در آنجا با همان روحیه خستگی ناپذیر، به کارهای فرهنگی و دینی پرداخت اما روحش به پشت  میز و پرونده ها قانع نمی شد. اعتقاد داشت برای حفظ  ارزش های کشور نباید خود را محدود به انجام کار اداری  و ماندن در کنار خانواده کرد. 

خیلی ها به او اصرار میکردند که در کنار خانواده اش  بماند؛ اما وظیفه دینی و میهنی نمی گذاشت که او بی تفاوت باشد و یا در میدان مبارزه نگذارد پس سه فرزند خردسالش را به همسرش سپرد. می دانست که او به خوبی از عهده این مسئولیت بر می آید و طبق  توصیه و وصیت او پسر و دو دخترش را بر اساس  اصول دینی بزرگ خواهد کرد. 

شهید اخوان و در اردیبهشت ماه ۱۳۶۵ در فاو به فیض  شهادت نائل شد پیکر پاک این شهید عزیز پس از  تشییع در گلزار شهدای رویان به خاک سپرده شد.  سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش 

باقر برای نخستین بار در شهریورماه سال ۱۳۶۱ و با  عضویت بسیجی و جمعی لشکر ۲۵ کربلا در رسته  پیاده) اعزام شد و دل از خانه و خانواده کند. گام های  استوار و نگاه مصمم او نشان میداد این آغاز  راهی است که قرار است بارها تکرار شود و چنین هم  شد پانزده بار لباس رزم پوشید و به میدان رفت. 

برادرش میگوید قبل از اینکه شهید به جبهه برود  با هم کمی جر و بحث کردیم و به او گفتم تو به جبهه  ترو زن و بچه داری دیگر بس است حالا نوبت من  است. از این به بعد بگذار من بروم بالاخره آن منطقه  را ببینم وضعیت چه جوری است . ولی شهید به هیچ  وجه قانع نشد و بعد از کمی جر و بحث دیدم قبول  نمی کند و نمیتوانم جلویش را بگیرم و بعد به برادرم  گفتم باشه ما تسلیم. 

در یکی از همین سفرها نفسهایش به گاز شیمیایی  آلوده شد و جانش را آتش زد؛ اما از پا ننشست. نه از  درد گفت نه از خستگی؛ تنها با دلی پرامید از تکلیف  گفت و از عهدی که با خدا بسته بود. او از جان و زندگی  گذشته بود و حتی هزینه ای که در ماه به او می دادند را  بین بچه ها تقسیم می کرد. 

اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ انتظار باقر به سر آمد؛  خمپاره دشمن بر جانش نشست و آسمان فاو  شاهد آخرین نفسهای او شد. باقر در ۲۸ سالگی به  عهدی که با خدا بسته بود وفا کرد و جانش را پای  آرمانهایی گذاشت که عمری برایشان جنگیده بود.  که با خدا بسته بود وفا کرد و جانش را پای  آرمانهایی گذاشت که عمری برایشان جنگیده بود. 

شهید باقر اخوان 

تاریخ تولد: ۱۳۳۷٫۴٫۱۰ 

تاریخ تولد آسمانی: ۱۳۶۵٫۲٫۹ 

محل شهادت: فاو 

نحوه شهادت : بر اثر اصابت ترکش خمپاره 

پست سازمانی : شهید کارمند سازمان تبلیغات اسلامی مازندران 

مزار مطهر : گلزار شهدای رویان 

مجموعه تصاویر شهید باقر اخوان