انتشارات صاد | به قلم علی اصغر مداحی بخوانید؛
وقتی عشق در برابر تقدیر میایستد
بسیج | زندگینامه شهید محمد کشوری ؛
در هجدهمین روز اردیبهشتماه سال ۱۳۴۵، محمد کشوری چشم به جهان گشود؛ نوجوانی که در سایه تربیت دینی خانواده، مسیر انقلاب را برگزید و در کنار برادرانش، مجید و محسن، به صف مبارزان پیوست. او که خستگی را نمیشناخت و خدمت را فرصتی کوتاه میدانست، از کوچههای خزانه تا سنگرهای جنوب و غرب کشور، ردپای ایثار و تبلیغ را بر جای گذاشت. محمد، بیسیمچی حاج همت و مسئول مخابرات گردان مالک اشتر، سرانجام در عملیات خیبر به آرزوی دیرینهاش رسید و بینشان، اما جاودانه، به کاروان شهدا پیوست. وصیتنامهاش، برگ زرینی از عرفان و ایمان، هنوز دلها را به لرزه میاندازد.
به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی،سال ۱۳۴۵، در هجدهمین روز ماه بهشتی اردیبهشت انتظار نه ماهه خانواده کشوری به پایان رسید محمد به عنوان سومین فرزند خانواده قدم به این دنیا گذاشت و در سایه سار تربیت دینی پدر و مادرش قد کشید. دوران نوجوانی اش گره خورد به روزهای پر شور انقلاب محمد تحت تأثیر فضای خانواده که دلشان با امام و انقلاب همراه بود خیلی زود قدم در این مسیر گذاشت و در کنار برادران بزرگ ترش؛ مجید و محسن فعالیت های مبارزاتی و انقلابی خود را آغاز کرد. البته در این راه تنها نبودند و دلشان به حمایت و همراهی پدر و مادرشان گرم بود مادر محمد از آن روزها این طور یاد میکند من به راه و کلام امام الله اعتماد کامل داشتم همیشه به همسرم میگفتم: «شما و بچه ها یک طرف امام هم طرف دیگر اگر یک زمان مجبور به انتخاب باشم حتما همان طرفی را انتخاب میکنم که امام حضور دارد خودم هم تا جایی که از دستم بر می آمد در فعالیتهای انقلابی شرکت میکردم. محسن که اعلامیه های امام را به خانه می آورد آنجا را در جیبم میگذاشتم و میبردم در خانه ساواکی های محل می ریختم و فرار میکردم.
فرصت برای خدمت کم است.
بعد از پیروزی انقلاب حالا نوبت آن بود که از این گوهر ارزشمند به دست آمده به خوبی محافظت شود تا از گزند اغیار و دشمنان در امان بماند. پاسهای نظامی شبانه و برگزاری کلاسهای آموزش نظامی از جمله فعالیت های محمد در روزهای بعد از پیروزی انقلاب بود. هر شب بلوز و شلوار پلنگی اش را به تن میکرد اسلحه اش را به دوش میگرفت و حوالی غروب از خانه بیرون می رفت و تا نماز صبح در کوچه پس کوچه های تاریک و پر خطر محله خزانه گشت می زد. هنگام گرگ و میش صبح به خانه بر می گشت تا استراحت کوتاهی کند و دوباره به مسجد محل برگردد. همیشه نگران بود یک موقع از قافله خدمت عقب نیفتد. خستگی برایش واژه تعریف نشده ای بود. همیشه می گفت: «فرصت برای استراحت کردن زیاد است؛ اما فرصت خدمت کم است، باید عجله کرد.
از آنجایی که محمد از نظر عقیدتی و اخلاقی در سطح بالایی قرار داشت مسئولیت عقیدتی بسیج مسجد و برگزاری مراسم سخنرانی و بیان احادیث به عهده او گذاشته شد. هر کجا می رفت هر نوع حدیث و آیه ای که می شنید سریع در دفترچه همراهش یادداشت می کرد و درباره آن به بحث و گفتگو می پرداخت. امر به معروف و نهی از منکر از اصول اساسی کارش بود. خیلی از جوانهای محل بعد از شهادتش میگفتند: این محمد بوده که باعث آشتی و انس و الفت آنها با مسجد، نماز و قرآن شده است.
در مسیر سازندگی
سال ۵۸ با توجه به شناختی که مسئولین جهاد شد. سازندگی منطقه شمیرانات از محمد و محسن پیدا کرده بودند، مسئولیت جهاد در مسجد جامع خزانه را به دو برادر واگذار کردند محمد با اینکه فقط ۱۳ سال سن داشت، هر هفته مردان و زنان را سوار اتوبوس می کرد و به روستاهای اطراف تهران می برد تا به درو گندم کمک کنند.
در مدرسه هم جزو دانش آموزان فعال و پای ثابت کارهای فرهنگی و تبلیغی بود بسیج را مدرسه را فعال کرد و به آن رنگ و روی تازه بخشید.
قدم به عرصه تبلیغ
سال ۱۳۶۰ افق تازه ای از خدمت بر محمد گشوده شد. و از طریق بسیج مسجد خزانه به سازمان تبلیغات اسلامی پیوست او کارش را در نمایندگی سازمان تبلیغات در سازمان صنایع ملی ایران آغاز کرد. در آن سال ها که اکثر فعالان حوزه تبلیغ سازمان دائما در حال رفت و آمد به جبهه های جنگ بودند، محمد همیشه در صف اول حاضر بود و آمادگی اعزام داشت. خودش میگفت یک مسلمان باید پا در رکاب باشد؛ تر و فرز و سریع .
هنوز نوای گرم و پر شور شعرها شعارهای و ترانه های مقاومتی محمد که از پشت بلندگو در فضای جبهه طنین انداز میشد از خاطر رزمندگان پاک نشده است. او فریادهای مجاهدانه خود را بر سر دشمنان فریاد میزد و امور تبلیغی و فرهنگی جبهه ها را به عهده داشت. پلاکارد نویسی نگارش تابلوهای تبلیغی و برگزاری مراسم از تلاشهای محمد در این عرصه بود.
تکلیف همان است که امام فرموده
محمد همیشه میگفت تکلیف همان است که بارها در فرمایشات امام مطرح شده است: دفاع یک تکلیف الهی و یک وظیفه است؛ یک وظیفه شرعی که همه باید به آن گردن نهند برای همین بند پوتین هایش را محکم بست و راهی پادگان امام حسین علیه السلام شد. تا کلاس های آموزش نظامی را پشت سر بگذارد. پس از طی یک دوره آموزشی از طریق پایگاه بسیج مسجد خزانه و شمیرانات عازم جبهه شد و چندماهی آنجا ماند تا در نهایت در عملیات والفجر ۵ از ناحیه بالای ران پای راست مجروح و مجبور به بازگشت به تهران .
مانند ایام انقلاب در روزهای جبهه و جنگ هم کل خانواده پای کار آمدند. غیر از محمد، پدر و دو برادرش مجید و محسن هم به صورت مستمر در جبهه حضور داشتند. در این بین محسن گوی سبقت را از همه ربود و سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید. مادر نیز همپای مردان خانواده در پشت جبهه مشغول بود و درشستشوی پتو و البسه رزمندگان، بسته بندی مواد غذایی و کمکهای مردمی و..... کمک می کرد.
بیسیم چی حاج همت
محمد برای رفتن به جبهه سر از پا نمی شناخت با نذر و نیاز شش بار به جبهه اعزام شد. مناطق غرب و جنوب هنوز جای قدمهای استوار محمد بر خاک خود را به خوبی در یاد دارد در یکی از این اعزام ها محمد افتخار این را داشت که در قامت بیسیم چی روزهایی را در کنار سردار بزرگ جنگ شهید حاج ابراهیم همت سپری کند. در آخرین سفر او خدمت در لشکر ۲۷ رسول اکرم صلی الله علیه و آله را انتخاب کرد و به عنوان مسئول مخابرات گردان مالک اشتر مشغول انجام وظیفه شد.
در تمام این سفرها مادر محمد نه تنها مانعی بر سر راهش نبود که او را تشویق هم میکرد. خودش می گوید و اصلا نگران نبودم چرا که اعتقاد داشتم فرزندانم از بچه های امام حسین علیه السلام بالاتر نیستند. ما بر اساس وظیفه ای که توسط رهبرمان برایمان معین شده بود قدم در این راه گذاشتیم .دلتنگ آنها هم نیستم چون دلتنگی برای چیزی که در راه خدا دادی، معنایی ندارد.
لاله بی نشان
عملیات خیبر یکی از بزرگترین و به یادماندنی ترین عملیات های دوران دفاع مقدس بود؛ اما این عملیات در ذهن مادر محمد بیشتر از دیگران مانده است چرا که در همین عملیات بود که فرزندش بر اثر اصابت ترکش خمپاره رخت شهادت به تن کرد و مادر را برای همیشه چشم انتظار بازگشتش گذاشت. او هنوز هم بعد از این همه سال چشمش به در است تا شاید نشانی از فرزندش را برایش به یادگار بیاورند.
باید در برابر این واژه ها زانو زد...
گاهی واژه ها از جان بر می آیند از عمق باور و گاهی یک برگ کاغذ وزنی دارد سنگین تر از هزاران خطابه و کتاب دقیقا مثل وصیت نامه محمد. شاید باور اینکه واژه های آغشته به نور این وصیت نامه به قلم جوانی هفده هجده ساله نوشته شده؛ سخت باشد؛ اما امام شد فرزندانش بهتر از هر کس می شناخت و می فرمود: این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند، مطالعه کنید. ۵۰ سال عبادت کردید، خدا قبول کند یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها را بگیرید و بخوانید و تفکر کنید و در بخش هایی از این وصیت نامه عارفانه آمده است:
خدایا! جوانی گولم زد و گناه نمودم، نعمت دادی شکر آن نیاوردم همتم دادی لکن بی همتی نمودم
دین، ایمان، قرآن شرف و حیثیت دادی به آن اعتنا نکردم مردان صالح و پاک و با تقوا را الگو قرار دادی درس عبرت نگرفتم گناهانم بس زیاد است نمیدانم چه بگویم، تو بخشنده ای
ای خدای بزرگوار قهار از قهاریت بدنم می لرزد، رحم کن به حق اشکهای علی علیه السلام به وقت شهادت حضرت زهرا سلام التعليم رحم کن به حق لبهای نشته امام حسین علیه السلام و دستهای نازنین حضرت عباس الله رحم کن عفو کن عفو کن .
ای خدای عزیزا من رحم تو بر من این است که مرا بنده خویش سازی رسول اکرم صلى الله علي حواله بسیار عزیز و ائمه معصومین علیهم السلام و امام عصر عجل الله تعالی فرمه الشریف و نائبش را بر من بشناسان و بعد از شناختن مرا در اطلاعات از خود و ائمه و امام عصر عجل الله تعالی فرجه السيف و نائبش قرار ده و خالص گردان و هنگامی که خالص گرداندی شهادت واقعی یعنی همان شهادت في سبيل الله را نصیبم گردان و مرا در مرگ عادی نمیران
خدایا ای که همه در مقابل تو شیفته و واله هستند. از تو می خواهم به عظمت و بزرگیت و به لبخند روی محمد على المعده که مرا در شیفته ترین حالت ممکن و در عاشق ترین حالت ممکن به درگاهت بخوانی آن گونه که هر چه را میبینم تو را دیده باشم.....
پدر و مادرم همچو کوه در مقابل سختی ها استوار باشید که دشمن در مقابل همین استقامت شما به زانو در خواهد آمد و از پوشیدن لباس سیاه خودداری کنید؛ چون دشمن دوست دارد شما را عزادار ببیند. از گریه کردن خودداری کنید ولی اگر خواستید گریه کنید و طاقت نیاوردید برای تمام شهدا مخصوصاً شهیدان کربلا گریه کنید مبادا برای فرزند خود اشکی بریزید. روز تشییع جنازه مرا همانند روز رفتن به منزل نو و روز سوم و شب هفت مرا مانند روز عروسیم و شب عروسیم بدانید خوشحال باشید که دومین امانت خدا را تحویل داده اید و برای تحویل دادن امانت های بعدی آماده شوید.....
شهید محمد کشوری
محل تولد: تهران
تاریخ تولد: ۱۳۴۵٫۲٫۱۸
تاریخ تولد آسمانی: ۱۳۶۲٫۱۲٫۸
محل شهادت: عملیات خیبر
نحوه شهادت: درگیری مستقیم با دشمن
مسئولیت در جبهه های نبرد: مبلغ، بیسیم چی ،مسئول مخابرات
پست سازمانی: کارمند سازمان تبلیغات اسلامی
مزار مطهر گلزار شهدای بهشت زهرای تهران
1404/07/12
به روز رسانی : 1404/07/12
T
T