در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام علی دارابی مطرح شد؛

به وقت میانه دهه ۷۰

در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام علی دارابی مطرح شد؛

به وقت میانه دهه ۷۰

حجت‌الاسلام دارابی را باید از «سابقون» سازمان تبلیغات اسلامی دانست که سابقه چند دهه حضور و خدمت در سنگر‌های مختلف سازمان را دارد.

به گزارش روابط‌عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، حجت‌الاسلام علی دارابی که متولد ۱۳ آذر ۱۳۴۸ در محله نازی آباد تهران است خود را محصول سازمان تبلیغات اسلامی می‌داند، چون پس از طی تحصیلات حوزوی مقدمات و سطح در تهران، فعالیت علمی خود را در مجموعه مدارس علمیه‌ای که آیت‌الله احمد جنتی متولی آن بودند پشت سر گذاشته و پس از آن وارد سازمان شده است. او که در حال حاضر به عنوان مشاور رییس سازمان، همچنان مشغول خدمت‌رسانی است، خارج فقه را نزد مقام معظم رهبری پشت سر گذاشته و از نظر تحصیلات دانشگاهی، کارشناسی ارشد تاریخ و تمدن از دانشگاه تهران دارد.

مسئول گزینش استان تهران، نماینده سازمان تبليغات در وزارت راه وترابری،  مسئول مدارس علوم و معارف اسلامی «صدرا»، مدیرکل دفتر برنامه‌ریزی آموزش‌های تخصصی سازمان، مدیرکل امور مجلس سازمان و معاون امور استان‌ها و مجلس، برخي از مسئوليت‌هاي او در سازمان محسوب مي‌شوند.

باوجود همه این سوابق، بهانه ما برای گفتگو با این روحانی موجه و خوش سخن، مسئولیتی است که وی بیست و اندی سال پیش در سازمان داشته؛ حجت‌الاسلام علی دارابی مسئول روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی بوده و این موضوع باعث شد پای صحبت‌ها و خاطراتش بنشینیم.

آغاز همکاری با سازمان تبلیغات

بعد از تحصیلات حوزوی مقدمات و سطح در تهران برای طی تحصیلات عالی حوزوی، رهسپار قم شدم. در آن زمان در حوزه علمیه خواهران تدریس می‌کردم که این امر موجب ورود من به سازمان تبلیغات اسلامی شد. در آن مطقع به قصد معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات استان تهران، خدمت مرحوم شمس الدین نجفی رسیدم. آمدم تهران، لیکن یکی از دوستان که مسئولیت گزینش را برعهده داشت می‌خواست برود و قرار بود یک نفر جایگزین انتخاب کند، این خوش‌انصاف هم بی‌خبر، مرا معرفی کرد و من یکباره متوجه شدم که حکم من در سازمان به عنوان مسئول گزینش استان تهران ثبت شده، در حالی که خودم را برای همکاری در حوزه فرهنگی آماده کرده بودم. البته گزینش هم امر مهمی است ولی فارغ از ارزش‌گذاری، با روحیه من تفاوت داشت.

پس از آن مشغول تدریس در حوزه علمیه کوثر تهران شدم و در سال ۷۴ به عنوان نماینده سازمان تبلیغات به وزارت راه و ترابری رفتم. در نیمه دوم دهه ۷۰ حاج‌آقا سعیدی، قائم مقام وقت سازمان از من دعوت کردند که همکاریمان را در سازمان دنبال کنم؛ چون درخشش خوبی در وزارت راه ایجاد شد و همکاری‌های موثر و خوبی شکل گرفته بود، زمینه‌ساز شد که در دوره ریاست حجت‌الاسلام محمدی عراقی وارد ستاد مرکزی سازمان تبلیغات اسلامی شوم و در نیمه دوم دهه ۷۰ حقیر عهده‌دار مسئولیت روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی شدم.

روز‌های سخت در دوره سازندگی و اصلاحات

تا آن زمان سابقه نداشت که یک روحانی عهده دار مسئولیت روابط عمومی سازمان تبلیغات شود ولی در سن ۲۷ سالگی این مسئولیت به من سپرده شد. در آن زمان رویکرد ما در روابط عمومی، طبیعتا سنتی بود و اهتمامی که داشتیم متوجه مقوله اطلاع رسانی بود و سخنگویی کردن از آنچه که در سازمان تبلیغات اسلامی اتفاق می‌افتاد. حساسیت بالای حاج آقای محمدی عراقی نسبت به رویداد‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در آن مقطع تاریخی از انقلاب اسلامی، اقتضا می‌کرد که روابط عمومی از یک پویایی محتوایی برخوردار باشد تا بتواند در بزنگاه‌ها نسبت به صدور بیانیه و همچنین اطلاعیه‌هایی که سازمان تبلیغات اسلامی در مناسبت‌های دینی و سایر مناسبت‌های سیاسی و اجتماعی باید حاضر میدان می‌بود عملیات فرهنگی خودش را انجام بدهد و از ورزیدگی خاصی برخوردار باشد.

وظایف یک سازمان خدوم
اگر به حکم‌های مقام معظم رهبری دقت کنیم که در حقیقت می‌شود آن را نقشه راه روسای سازمان تبلیغات اسلامی دانست؛ می‌بینیم که حضرت آقا سازمان تبلیغات را یک سازمان خدوم معرفی فرموده‌اند که این سازمان خدوم و با ارزش، از کارایی خوبی برخوردار است. با این حال نیاز دارد با هوشمندی تمام نسبت به دشمنی‌های اردوگاه استکبار با اسلام ناب، تلاش بی امانی داشته باشد و کمر به تبیین حقایق اسلام ببندد و آیین نجات بخش آن را معرفی کند.

آن دهه به لحاظ جریان‌های سیاسی سازندگی و اصلاحات و ادبیات رایج در جریان دوم خرداد فضای خاصی داشت. بعضی از جرائد کشور با ما زاویه پیدا کرده بودند و خیلی زمان برد که بتوانیم آن‌ها را توجیه کنیم سازمان تبلیغات اسلامی حرکت فرهنگی و دینی دارد و فراجناحی است و اساسا به عنوان نهادی فرهنگی که زیر مجموعه دفتر مقام معظم رهبری فعالیت می‌کند موضع سیاسی و جناحی خاصی ندارد.

شاید امروز فعالیت ما در آن دوره به ظاهر سهل و ممتنع باشد، اما روز‌های بسیارسختی را در مواجهه با سردبیرانی پشت سر گذاشتیم که بسیار سرسخت بودند و اصلا از موضع خودشان به راحتی کوتاه نمی‌آمدند؛ علیرغم این که ما هم در حقانیت‌مان ذره‌ای شک نداشتیم، چون اصلا بحث سیاسی نمی‌کردیم؛ لذا از این جهت کار برای ما دشوار بود، ولی در نگاه کلی باید از مجموعه جرائد رسمی کشور در دهه هفتاد سپاسگزاری کنم که الحق و الانصاف همکاری خوبی با سازمان تبلیغات اسلامی داشتند. سازمان تبلیغات در بزنگاه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور سریع و بموقع اعلام موضع می‌کرد و این رویه، سازمان را برسر زبان‌ها انداخته بود.

پوستر‌هایی که هنوز دیده می‌شوند

بحمدالله هیچگاه ویترین کتاب سازمان در هیچ زمانی خالی نبوده و در آن مقطع نیز طبیعتا چاپ کتب ادعیه، قرآن کریم و همچنین کتب مربوط به حوزه بهره‌مندی از مناسبت‌های دینی از وظایفی بود که ما انجام می‌دادیم ولی آنچه به عنوان توقع در آن زمان از سازمان تبلیغات و روابط عمومی آن می‌رفت، توزیع اقلام تبلیغاتی مثل پرچم و پوستر و امثالهم بود که تقریبا جزء برند‌های آن زمان محسوب می‌شد.

خاطرم هست که هر اداره تبلیغات اسلامی در مناسبت‌های مختلف یک پوستر یا پرچم اهدا می‌کرد و این موضوع تبدیل به مطالبه عمومی شده بود. اگر در مناسبتی این اتفاق رخ نمی‌داد، اظهار می‌شد که چرا سازمان تبلیغات اسلامی به رسالت خودش عمل نکرده است؟ حتی مثلا به مناسبت ایام الله دهه فجر که شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی عهده دار آن بود باز هم از سازمان متوقع بودند که چرا حمایت نکرده و مثلا پوستر ندارد. خاطرم هست که در آن ایام یک خورشید گرفتگی واقع شد و جریان اقامه نماز آیات در ادارات و سازمان‌ها در وقت اداری پیش آمد. ما پوستری سریع چاپ کردیم که کیفیت خواندن نماز آیات را نشان می‌داد و قبل از آن مناسبت، آن را بین سازمان‌ها، وزارت‌خانه‌ها، مساجد و... توزیع کردیم. گاهی اوقات که به برخی نمازخانه‌ها می‌روم، می‌بینم هنوز آن پوستر در آنجا نگهداری می‌شود.

امروز الحمدالله ویترین سازمان مشحون از محصولات بسیار متنوع، زیبا و جذاب، چه در فضای حقیقی، چه در فضای مجازی و چه در ساحت شبکه‌های اجتماعی است ولی در دهه هفتاد سازمان یک ویترین خیلی موجه از منشورات سازمانی و بعضا اقلام تبلیغی داشت که به ارگان‌ها، هیات‌های مذهبی و تشکلات دینی تقدیم می‌کرد.

وقتی آقای قرائتی عصبانی شد

روابط عمومی در دهه هفتاد شکل و شمایل خیلی متفاوتی با امروز داشت. یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های تبلیغاتی پارچه‌نویسی بود و ما در آن مقطع بخش خطاطی داشتیم که دو عزیز خطاط و گاهی بیشتر، سخنان حضرت امام، مقام معظم رهبری و یا موضوعات دیگر را در کارگاه‌شان می‌نوشتند. در آن مقطع، روابط عمومی هم امر برنامه‌ریزی و هم اجرا را هم زمان دنبال می‌کرد و یک فشار مضاعف به دوستان می‌آمد؛ ابزار و وسایل هم آنقدر پیشرفته نبود و از حداقل‌ها استفاده می‌کردیم. همیشه بوی رنگ در اتاق می‌پیچید و فضای مار ا پارچه‌ها می‌گرفت.

خاطرم هست طاق نصرتی به مناسبت آغاز ماه رجب مقابل ساختمان مرکزی سازمان قرار داده بودیم و عبارت «این الرجبیون» را دوستان با خطی زیبا بر سر آن نوشته بودند. یک روز دوستان دفتر ریاست تماس گرفتند که سریع خود را به دفتر حاج آقای عراقی برسانم. گفتند: «آقای قرائتی آمده و عصبانی هستند».

به دفتر ریاست رفتم. آقای قرائتی گفتند: «دارابی شما هستید؟»، گفتم: «بله»، گفتند: «این چیه نوشتید روی طاق نصرت؟» گفتم: «یعنی کجایند اهالی رجب؟» گفتند: «آها، همین رو بنویسید؛ آن راننده‌ای که عبور می‌کند باید متوجه شود اینجا چه نوشته شده است.» با این که این عبارت بسیار معروف است و زیاد بکار می‌رود ولی برای آن که از آقای قرائتی رفع کدورت شود، به دوستان خطاط گفتیم که آن را تغییر دهند.

مبارزه با دخانیات در میدان فلسطین

یکی از مسائل مهم روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی در آن مقطع، مدیریت برخورد با حوزه هنری بود. همان‌طور که می‌دانید حوزه هنری یک داعیه استقلال در زمان‌های مختلف داشته است، اما ما سعی مان بر ایجاد یک محیط تعاملی بود. با این حال اتفاقاتی از ناحیه همسنگران ما در حوزه هنری صورت می‌گرفت که به صورت جرم ناکرده بر گردن ما می‌افتاد و یک مقدار برای سازمان تبلیغات ایجاد هزینه می‌کرد.

یادم است دقیقا در سال ۷۷ جریان انحصار توزیع سیگار، برای استقلال مالی حوزه مطرح بود و از این جهت جمعیت مبارزه با دخانیات مقابل سازمان تبلیغات در میدان فلسطین تجمع کردند و قصد داشتند تابوتی را که به شکل سیگار درست کرده بودند به صورت نمادین آتش بزنند. دوستان حراست به من خبر دادند که چه نشسته‌ای که اینجا بساطی پهن شده است؛ دیدم از بخش‌های مختلف آمده‌اند؛ برخی نمایندگان جرائد رسمی کشور هم آمده بودند گزارش تهیه کنند. به دوستانی که تجمع کرده بودند گفتم: «اینجا سازمان تبلیغات اسلامی است، آنچه شما شنیده‌اید مربوط به حوزه هنری است.» کلی آن عزیزان را توجیه کردیم که اگر هم شکایتی دارند و می‌خواهند تجمع کنند، بروند مقابل حوزه هنری انجام بدهند. چرا ما آش نخورده و دهان سوخته شویم؟ با این وجود در آن مقطع برخی از روزنامه‌ها به ما تاختند و از این تجمع تصویر برداشتند.

دکوری که بردند!

سازمان تبلیغات اسلامی باوجود آن که یک نهاد ریشه‌دار در بطن مردم است و با بهره‌گیری از تمامی ظرفیت‌های مردمی کار‌های خودش را پیش می‌برد، اما در برخی مقاطع تاریخی با یک‌سری از محرومیت‌ها مواجه بود از جمله روابط عمومی سازمان در آن مقطع که خاطرم هست وقتی طرح نوسازی و بهسازی روابط عمومی را حدود ۱۶ میلیون تومان برآورد کرده بودیم، دوستان گفتند که شدنی نیست.

تقویت روابط ریاست و پرسنل
یکی از وظایف روابط عمومی، تنظیم روابط مربوط به حوزه ریاست و پرسنل است که به این موضوع باید بیشتر توجه شود؛ این حلقه واسط خیلی مهم است؛ باتوجه به اهتمامی که حاج‌آقای قمی نسبت به جهاد تبیین در این چند ماه اخیر داشته‌اند باید دیگر همکاران سازمان هم خود را جهادگر عرصه تبیین بدانند؛ بالاخره همه ما سرباز سازمان هستیم و در این عرصه باید کمک کار باشیم. همچنین لازم است برنامه‌هایی مانند آنچه در تجلیل از آزادگان سازمان با حضور حاج آقای قمی صورت گرفت، تقویت شود.

روابط عمومی آن زمان صرفا یک دوربین تصویربرداری «ام ۸۰۰۰» دراختیار داشت که کیفیت آن طوری نبود که قابل پخش از تلویزیون باشد. دوربین بهتری می‌خواستیم که بودجه آن فراهم نبود. با تمام این احوال با روحیه توکل و مجاهدت و تلاش و خدمت بی‌منت، زمینه‌ای آماده شده بود که ما کار‌های ماندگاری را به نتیجه برسانیم.

فراموش نمی‌کنم که دوستان ما برای برگزاری اجلاس دوسالانه بررسی ابعاد وجودی حضرت مهدی (عج) دکوری زیبا و درجه یک طراحی کردند که تیم حفاظت رئیس جمهور وقت، حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی پس از مراسم آن را با خود بردند. ما ابزار زیادی نداشتیم، اما با حداقل‌ها سعی می‌کردیم به کیفیتی بالنده و برتر برسیم.

مستندی که لذت داشت

اگرچه کار ما در روابط عمومی سازمان دشوار بود، اما در استان‌ها این دشواری بیشتر هم می‌شد. با این حال همکاران ما کار‌های بسیار فاخری انجام می‌دادند. خاطره شیرین من از آن دوره به پخش فیلم مستندی از تلویزیون مربوط می‌شود که گوشه‌ای از عملکرد سازمان تبلیغات در استان‌ها را نشان می‌داد. وقتی این فیلم که با همکاری دوستان‌مان در حوزه هنری به ثمر نشسته بود، پخش شد؛ خیلی لذت بردم.

تصور می‌کنم سال ۷۹ بود که این اتفاق افتاد و فیلم مستند «راهیان چشمه نور» که به معرفی عملکرد یک روحانی مستقر می‌پرداخت، روی آنتن رفت. روحانی مستقر در دهه هفتاد جزء درخشان‌ترین عملیات‌های فرهنگی و تبلیغی سازمان محسوب می‌شد، به این صورت که در روستا‌ها و در مناطق محروم یک روحانی استقرار می‌یافت هم برای ماموریت تبلیغی و هم برای ماموریت‌های فرهنگی و اجتماعی یا ارائه مشاوره و خدمت رسانی. از این که به زبان هنر این گزارش ارائه می‌شد برای من خیلی جذاب بود به گونه‌ای که یادم هست به تک‌تک مدیران استانی زنگ زدم و تاکید کردم حتما آن را ببینند و نقطه نظرات خود را اعلام کنند.

1402/10/01

تعداد بازدید: 3

T

T