زندگی با آیهها در ایام محرم
«_چی مینویسی رامین؟! _با شنیدن صدای ادمی که رفیق گرمابه و گلستون این روزام بود، قلمم رو کاغذ خشک شد و سر بلند کردم. دو قدمیم ایستاده بود و با گرفتن یه نوشابهی خنک به سمتم، کنجکاو نگام میکرد... .»
1403/09/01
T
T